بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رخ شیدا | طاقچه
کتاب رخ شیدا اثر سمیرا تهوری

بریده‌هایی از کتاب رخ شیدا

نویسنده:سمیرا تهوری
امتیاز:
۳.۶از ۲۲ رأی
۳٫۶
(۲۲)
حرفی نزدم و همان‌طور میخکوب به قیافه در هم کوبیده و داغانش خیره ماندم. خودش را جلو کشید و سرش را روی پاهایم گذاشت. سر زانوهایم تیک زد و بالا پرید. استخوان‌هایم درد گرفت و تمام تنم منقبض شد. دست‌هایم به دسته کاناپه چسبید و سیخ نشستم. سنگینی سرش را روی پاهایم انداخت. از شدت داغی نفس‌هایش پوستم می‌سوخت. - هم خوابم می‌آد هم نه. برای رفع این‌همه خستگی باید چی‌کار کرد؟ به یاد توصیفات نازنین از او افتادم و لب‌هایم را روی هم فشردم. حرف‌های میترا وقتی عاشقی کردن‌های او را شرح می‌داد به یادم آمد و دندان‌هایم روی هم ساییده شد. دلم نمی‌خواست آن‌قدر به من نزدیک باشد.
eli

حجم

۴۱۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۱۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۴۹,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد