بریدههایی از کتاب اقیانوس مشرق
۴٫۶
(۸۸)
_ اکنون در دستان تو ریگی پنهان است. اگر تمام عالم بگویند تو در دستانت جواهری پنهان کردهای، آیا چیزی بر ارزش این ریگ افزوده خواهد شد؟
عِمران سر تکان میدهد:
_ نه.
_ و اگر در دستان تو الماسی پنهان باشد و تمام جهان بگویند که تو ریگی در دست داری، آیا از ارزش آن الماس کاسته خواهد شد؟
عِمران دوباره سر تکان میدهد:
_ هرگز!
هامان
عِمران ساکت است و چیزی نمیگوید. پینهدوز آهی میکشد و ادامه میدهد: «عمرت را برای رسیدن به آن آب حیات تلف میکنی. من جای تو بودم به روال عادی زندگی خویش اهمیت بیشتری میدادم. زنی اختیار میکردم و خانهای میداشتم و از نعمتهای خدا بهره میبردم و شکرگزار بودم. دوست داری کلامی از خدا را برایت بگویم که تو را از آب حیات زندهتر کند؟
عِمران نگاهش میکند:
_ آری!
_ به خداوندی خدا، هرگاه سختی و مصیبتی بر ما وارد میشود، به یاد این کلام خداوند میافتم و دلم آرام میگیرد. خداوند عزّوجل میفرماید که من آسایش و آرامش را در آخرت قرار دادهام و خلایق بر روی زمین در جستوجوی آن هستند.
هامان
_ من اعتقادم را از چشمهایم نمیگیرم جوان! من از جایی شنیدهام که اعتبارش نزد من از چشمهایم بیشتر است.
_ از کجا؟
هامان
همین راه که در نظر تو اندک و کوتاه میآید، چه آدمها که سالبهسال، در دل، رفتنش را نیّت میکنند و در عمل، پاهایشان حتی یک قدم همراهیِشان نمیکند. حدیث خراسان حدیث شهرهای دیگر نیست جوان! حدیث اقبال است. خانۀ علیبنموسیالرضا خانۀ خدا نیست؛ اما خانۀ کسی است که در دلش جز خدا نیست. خراسان بیشتر از آنکه حدیثِ مسافت و جاده و راه باشد، حدیثِ طلب است. باید امام بطلبد تا دل بخواهد و پا برود. اگر امام بخواهد، تمام راهها به او ختم خواهد شد.
هامان
میگوید: «آنکه تو میگویی، بسیار زیبا و پسندیده است؛ اما نامش مناجات است و دیگر نماز نیست. نماز از واجبات است و واجبات، قوانین الهی هستند و قوانین الهی، طبق قاعده و شکل و شمایل و برنامه و دستور خاصی باید اجرا شوند. مناجات با تمام ارزش و بهایی که دارد، در رتبه و منزلت نماز قرار نمیگیرد. نماز کلید مناجات است. بندهای که گردن به دستور خدا ننهاده و واجب او را انجام نداده است، چگونه جسارت میکند مناجات کند؟ هرچند که خدا بخشنده و مهربان است و سمیع است؛ اما رسم ادب بندگی چه میشود؟ که خدایی که خدایی میکند، به مناجات ما گوش فرا دهد و به حوایج ما عنایت کند، ولی ما که بنده و مخلوق و آفریدۀ اوییم، از فرایضی که او بر ما تکلیف کرده است،
کاربر ۱۳۸۶۱۴۱
حدیث خراسان حدیث شهرهای دیگر نیست جوان! حدیث اقبال است. خانۀ علیبنموسیالرضا خانۀ خدا نیست؛ اما خانۀ کسی است که در دلش جز خدا نیست. خراسان بیشتر از آنکه حدیثِ مسافت و جاده و راه باشد، حدیثِ طلب است. باید امام بطلبد تا دل بخواهد و پا برود. اگر امام بخواهد، تمام راهها به او ختم خواهد شد.
insta: m.roosta.109
تو از کجا آمدهای که راز فاشناشدۀ دل مرا میدانی؟
insta: m.roosta.109
بندهای که گردن به دستور خدا ننهاده و واجب او را انجام نداده است، چگونه جسارت میکند مناجات کند؟ هرچند که خدا بخشنده و مهربان است و سمیع است؛ اما رسم ادب بندگی چه میشود؟ که خدایی که خدایی میکند، به مناجات ما گوش فرا دهد و به حوایج ما عنایت کند، ولی ما که بنده و مخلوق و آفریدۀ اوییم، از فرایضی که او بر ما تکلیف کرده است، فرار کنیم؟! این رسم بندگی نیست.»
«یا علی» میگوید و از جا برمیخیزد. عِمران در فکر فرورفته است.
Neda.R.R
حجم
۱۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
حجم
۱۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان