بریدههایی از کتاب بیست کهن الگوی پیرنگ
۳٫۸
(۵۵)
آندره ژید به این موضوع اشاره میکند که اولین شرط هنر این است که هیچ چیز غیرضروری در آن وجود نداشته باشد. یک داستانِ محکم، دقیق و موشکافانه است و سرراست و مستقیم حرکت میکند. همینگوی میگوید «ابتدا بنویسید، بعد همهی چیزهای خوبش را تخلیه کنید، چیزی که باقی میماند خود داستان است.» (البته منظور همینگوی از «همهی چیزهای خوب» ، مواد و مصالحی است که نویسنده عاشق آنهاست ــ نه هر چیزی که مناسب و درخور داستان است.) چخوف نیز چنین عقیدهای دارد. او میگوید «اگر در پردهی اولْ تفنگی را نشان دادید، در پردهی سوم باید تیری از آن تفنگ شلیک شود.» هیچ چیز تصادفی یا اتفاقی در داستان وجود ندارد.
حسین رسولی
فدریکو گارسیا لورکا با بیان جملهای این موضوع را تصدیق میکند:
"زندگی برای آدمهای احساسی، تراژدی، و برای آدمهای منطقی، کمدی است.
نیلو
وقتی کتاب میخوانیم یا به سینما میرویم، انتظار نداریم کسی برایمان سخنرانی کند. اگر شخصیتهایتان چیزی را بگویند که شما دوست دارید، پس در حال شعار دادن هستید. اما اگر شخصیتهای شما چیزی را بگویند که خودشان میخواهند، شما در حال نوشتن یک داستان هستید.
علی هادوی
فصل سیزدهم: پیرنگ اصلی ۷: معما
یک داستان اسرارآمیز در واقع دربردارندهی دو داستان در یک داستان است: داستانی اتفاقافتاده و داستانی که به نظر میرسد رخ داده است.
ـــ مری رابرتس راینهارت
نیلو
و... پیرنگ، سؤالی را میپرسد که نقطهی اوجْ جواب آن را میدهد
نیلو
» : هرچه از موضوع اصلی بیشتر منحرف شوید، تأثیر تنشی را که سعی کردهاید بیافرینید، سستتر و ضعیفتر میکنید و در نتیجه خودِ درام ضعیفتر خواهد شد. رمان، انعطافپذیر است و میتواند انحرافات زیادی را تحمل کند، اما فیلمنامه متعصب و مستبد است و بهندرت اجازهی چنین کاری را میدهد.
نیلو
(البته تولستوی گفت) بهترین داستانها از تقابل خیر و شر سرچشمه نمیگیرند، بلکه از تقابل خیر در برابر خیر ساخته میشوند.
مورچهی کتاب خوان :)
تمام این کارها و برنامهریزیها تنها حدسیات ما محسوب میشوند، در حالی که حقیقت چیز دیگری است. زندگی یک جور قمار است و هر کسی هم میتواند این موضوع را اثبات کند. در هر لحظه هر چیزی میتواند تحمیل شود. این جمله را باید به شعار خودمان تبدیل کنیم که «در انتظار چیزهای غیرمنتظره باشید.»
علی هادوی
انتقام، یک نوع عدالت خودسرانه است که امروز همان قدرتی را دارد که هزار سال پیش نیز داشت.
Mehrdad Pourkhazaeyan
، باید از اَعمال گذشتگان خود درس بگیرید. به همین دلیل است که مثالهای زیادی را در هر فصل کتاب و در ارتباط با پیرنگهای اصلی به کار بردهام. هرچقدر بیشتر مطالعه کنید، آگاهی شما از ماهیت پیرنگ بیشتر خواهد شد. به این درک خواهید رسید که کی میتوانید پیرنگ را خم کنید و به آن شکل بدهید و کی نمیتوانید و خواننده چه چیزهایی را میپذیرد و چه چیزهایی را رد میکند.
Alireza Aghaee
نویسندگان معاصر، همگی تحت فشاریم، چون باید بدیع، نو و تازه باشیم؛ هرچند برای دستیابی به چنین پیروزی بزرگی هیچکس ایدهی چندان مناسبی ندارد
Alireza Aghaee
اگر شخصیتهایتان چیزی را بگویند که شما دوست دارید، پس در حال شعار دادن هستید. اما اگر شخصیتهای شما چیزی را بگویند که خودشان میخواهند، شما در حال نوشتن یک داستان هستید
Alireza Aghaee
هر کسی تا حدودی دزدی میکند. اگر شکسپیر، چاوسر و میلتون در حال حاضر زنده بودند، باید نیمی از عمرشان را در دادگاهها سپری میکردند و به بیان منشأ داستانهای خود میپرداختند. (در آن روزگار، سرقت ادبی امر ناپسندی محسوب نمیشد، البته به شرطی که نتیجهی آن بهتر از داستان اصلی باشد.) همهی ما منابع خاص خود را داریم و بهشدت هم به آنها متکی هستیم.
پس با اعتماد به نفس ادامه دهید. پیرنگها در دسترس عموم قرار دارند. به میل و دلخواه خود از آنها استفاده و سوءاستفاده کنید.
MaryLu521
همیشه برای حل کردن پیچیدگیها و گرفتاریهای جهان، میخواهیم همهچیز را به شکلِ «یا این، یا آن» ساده کنیم. ما جهان را به قطبهای متضاد تقسیم میکنیم، اما تلاش برای تقسیم هر چیزی به دو بخش سیاه و سفید، همیشه فایده ندارد.
میدانیم که سازوکار جهان به این سادگیها نیست، قسمت بیشتر زندگی در بخش خاکستری قرار میگیرد. اما طرز فکر ما بهقدری به قطبهای متضاد پایبند است که رهایی از آنها ممکن نیست. هر چیزی را اینگونه در نظر میگیریم: خوب یا بد، زشت یا زیبا، روشن یا تاریک، بالا یا پایین، غنی یا فقیر، ضعیف یا قوی، شاد یا غمگین، و قهرمان یا ضدقهرمان. ما جهان را تقسیمبندی میکنیم تا سادهاش کنیم و بهتر بتوانیم آن را بفهمیم. به جای تعداد نامحدودی از حالتهای مختلف، طوری وانمود میکنیم که انگار تنها دو حالت وجود دارد.
MaryLu521
این اجازه را به شخصیت فرعی یا ضدقهرمانتان ندهید که کنش اصلی نقطهی اوج را شکل بدهد. شخصیت اصلی شما باید فاعل باشد، نه مفعول
کاربر ۳۸۵۶۳۶۹
درسهای زندگی میتواند از خود زندگی، وقتی آن را تجربه میکنیم، یا از درون کتابها سر دربیاورد. خواندن، یک نوع تجربهی نیابتی است و از جهاتی زمانی یک تجربهی معتبر خواهد بود که خود ما واقعاً آن را تجربه کرده باشیم.
صدیقه
هیچ موضوعی نمیتواند یکنواخت و خستهکننده باشد. / فقط نویسندهها میتوانند ملالآور باشند.
ـــ اچ. ال. منکن
مورچهی کتاب خوان :)
اگر ما را زخمی کنی، آیا دچار خونریزی نمیشویم؟ اگر ما را قلقلک بدهی، آیا نمیخندیم؟ اگر ما را مسموم کنی، آیا نمیمیریم؟ و اگر به ما ظلم کنی، آیا انتقام نخواهیم گرفت؟
ــ شکسپیر، تاجر ونیزی، پردهی سوم، صحنهی اول
shahabkgh
هر قطعهی ادبی و هر فیلمی که تا به حال ساخته شده، یک نظام اخلاقی دارد. صرف نظر از این که اثر مورد نظر، هنری یا زشت و زننده است، یک ساختار اخلاقی دارد و برای ما جهانی را ایجاد کرده و باید و نبایدهای آن را بیان میکند. داستان، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، به ما میگوید که باید چطور رفتار کنید و چطور رفتار نکنید، چه چیزی درست است و چه چیزی غلط، چه رفتاری مقبول است و چه رفتاری نامقبول. این نظام اخلاقی تنها در جهانِ این داستان اعتبار دارد.
MaryLu521
داستان، مجموعهای از وقایع است که همانند دانههای تسبیح به نخ کشیده میشوند (اتفاقی رخ میدهد و سپس اتفاق دیگری میافتد و بعد از آن...) .
اما پیرنگ، زنجیرهای از روابط علت و معلولی است که به طور پیوسته الگوی رفتار و ماجرای واحدی را خلق میکند. پیرنگ، خواننده را در بازی «چرا اینجوری شد؟» دخیل میکند.
چیزی که داستان به آن نیاز دارد، کنجکاوی است تا بتوان اتفاق بعدی را تشخیص داد.
اما دربارهی پیرنگ، لازم است چیزی را که قبلاً اتفاق افتاده به خاطر بیاورید، تا روابط بین اشخاص و اتفاقات را دریابید و بکوشید تا نتیجه را پیشبینی کنید.
MaryLu521
حجم
۳۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۵ صفحه
حجم
۳۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۵ صفحه
قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
۵۲,۵۰۰۵۰%
تومان