بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۹)
دیشب پسرم را در خواب دیدم. به من گفت: در مدتی که ما گمنام و بینشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر میزد. اما حالا، دیگر چنین خبری نیست!
پسرم گفت: «شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند!»
سمیه
بعدها وقتی تاریخ زندگی بزرگان را خواندم، دیدم که آنها برای جلوگیری از آلوده شدن به گناه، خودشان را تنبیه میکردند.
بهاران
میگفت: ببین دوست عزیز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! میدانی چقدر از جوانان مردم با دیدن همسر بیحجاب شما به گناه میافتند!
zeinab
ناگهان ابراهیم به داخل آپارتمان برگشت و گفت: صبر کنید!
با تعجب پرسیدیم: چی شده!؟ چیزی نگفت. فقط چفیهای که به کمرش بسته بود را باز کرد. آن را به چهره مرد بازداشت شده بست. پرسیدم: ابرام چیکار میکنی !؟
در حالی که صورت او را میبست جواب داد: ما بر اساس یک تماس و خبر، این آقا را بازداشت کردیم، اگر آنچه گفتند درست نباشد آبرویش رفته و دیگر نمیتواند اینجا زندگی کند. همه مردم اینجا به چهره یک متهم به او نگاه میکنند. اما حالا، دیگر کسی او را نمیشناسد . اگر فردا هم آزاد شود مشکلی پیش نمیآید.
zeinab
دشمن به خاطر نداشتن ایمان، از نیروهای ما میترسد.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
راستی که ابراهیم انسان عجیبی بود.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
راستی که ابراهیم انسان عجیبی بود.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
همیشه آیه وجعلنا را زمزمه میکرد. یکبار گفتم: آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است، اینجا که دشمن نیست!
ابراهیم نگاه معنی داری کرد وگفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
او مصداق این کلام نورانی پیامبر اعظم(ص)بود که میفرمایند: «خداوند وعده فرموده؛ مؤذن و فردی که وضو میگیرد و در نماز جماعت مسجد شرکت میکند، بدون حساب به بهشت ببرد.»
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ابراهیم حتی قبل از انقلاب، نمازهای صبح را در مسجد و به جماعت میخواند.
رفتار او ما را به یاد جمله معروف شهید رجائی میانداخت؛ «به نماز نگوئید کار دارم ، به کار بگوئید وقت نماز است.»
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره میگیرد: «برادری که در راه خدا با او رفاقت کند، علمی تازه، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه.»
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
به تنها چیزی که فکر نمیکرد مادیات بود. میگفت: روزی را خدا میرساند. برکت پول مهم است.کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
«بندگان خانواده من هستند پس محبوبترین افراد نزد من کسانی هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع حوائج آنها بیشتر کوشش کنند.»
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
اما قهرمان واقعی کسی است که جلوی کار غلط رو بگیره.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
فقط انسان دروغگو، هر چه که میشنود را تأیید میکند!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو میگیره!
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلیها میشناسنت.
ابراهیم خندید وگفت:ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
من میدانستم انسانهای بزرگ در زندگیشان اینگونه عمل میکنند.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد میخواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند.
همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آنها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهیم از این کارها زیاد انجام میداد. هدفی هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زمانی که خیلی بین بچهها مطرح بود!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
عجب آدمیه این ابراهیم!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
اینطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمییاد!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان