بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلام بر ابراهیم (۱) | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سلام بر ابراهیم (۱)

بریده‌هایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)

۴٫۷
(۲۵۸۶)
«رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آن‌ها باشی آن‌ها نیز با تو خواهند بود.»
F313
یک روز در حین جستجو، پیکر شهیدی پیدا شد. در وسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سال‌ها هنوز قابل خواندن بود. در آخرین صفحه این دفترچه نوشته بود: «امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب و غذا را جیره‌بندی کرده‌ایم. شهدا در انتهای کانال کنار هم قرار دارند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه‌ات‌ای پسر فاطمه!»
F313
«حاجات مردم به سوی شما از نعمت‌های خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است»
F313
بعضی‌ها مثل شهیدسید ابوالفضل کاظمی به شوخی می‌گفتند: خدا بنده‌های خوب و پاک را سوا می‌کند. برای همین ما مرتب گناه می‌کنیم که ملائکه سراغ ما را نگیرند! ما می‌خواهیم حالا حالاها زنده باشم. بچه‌ها خندیدند و بعد هم نوبت ابراهیم شد. همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد وگفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم!
ツAlirezaツ
ابراهیم با دقت به حرکات مردم نگاه می‌کرد، بعد هم برگشت و آرام به من گفت: این‌ها را ببین که چطور از صدای زنگ خوشحال می‌شوند. بعد ادامه داد: بعضی از آدم‌ها عاشق زنگ زورخانه‌اند. این‌ها اگر اینقدر که عاشق این زنگ بودند عاشق خدا می‌شدند، دیگر روی زمین نبودند. بلکه در آسمان‌ها راه می‌رفتند! بعد گفت: دنیا همین است، تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده، حال و روزش همین است. اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگیش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد.
rezaghiasi
حالا دوربین یه چیزی، اما آقا ابرام، چفیه دیگه چیه؟! مگه شما مثل آدمای لات و بیکار می‌خواهید دستمال گردن بندازید!؟ ابراهیم مکثی کرد وگفت: اخوی، چفیه دستمال گردن نیست. بچه‌های رزمنده هر وقت وضو می‌گیرند چفیه برایشان حوله است، هر وقت نماز می‌خوانند سجاده است. هر وقت زخمی شوند، با چفیه زخم خودشان را می‌بندند
ka'mya'b
باور کردنی نبود، آرامش عجیبی داشتیم. با تاریک شدن هوا به راهمان ادامه دادیم و با یاری خدا به نیروهای خودی رسیدیم. ابراهیم ادامه داد: آنچه ما در این مدت دیدیم فقط عنایات خدا بود. تسبیحات حضرت زهرا(س) گره بسیاری از مشکلات ما را گشود.
کاربر ۲۵۷۹۳۳۳
خدایا من نه استخاره بلد هستم نه می‌توانم مفهوم آیات را درست برداشت کنم. بعد بسم‌الله گفتم. سوره حمد را خواندم و قرآن را باز کردم. آن را روی میز گذاشتم. صفحه‌ای که باز شده بود را با دقت نگاه کردم. با دیدن آیات بالای صفحه رنگ از چهره‌ام پرید! سرم داغ شده بود، بی‌اختیار اشک در چشمانم حلقه زد. در بالای صفحه آیات ۱۰۹ به بعد سوره صافات جلوه‌گری‌ می‌کرد که می‌فرماید: سلام بر ابراهیم اینگونه نیکوکاران را جزا می‌دهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود
گمنام
او همیشه می‌گفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد.
Eyenaz
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین. عراقی‌ها راحت تردد می‌کنند. بعد با حسرت گفتم: یعنی می‌شه یه روز مردم ما راحت از این جاده‌ها عبور کنند و به شهرهای خودشون برن! ابراهیم انگار حواسش به حرف‌های من نبود. با نگاهش دوردست‌ها را می‌دید! لبخندی زد و گفت: چی می‌گی! روزی می‌یاد که از همین جاده، مردم ما دسته‌دسته به کربلا سفر می‌کنند! در مسیر برگشت از بچه‌ها پرسیدم: اسم این پاسگاه مرزی رو می‌دونید؟ یکی از بچه‌ها گفت: «مرز خسروی» بیست سال بعد به کربلا ‌رفتیم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان که ابراهیم بر فراز آن زیارت عاشورا خوانده بود! گوئی ابراهیم را می‌دیدم که ما را بدرقه می‌کرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مرزی خسروی قرار داشت. آن روز اتوبوس‌ها به سمت مرز در حرکت بودند. از همان جاده دسته‌دسته مردم ما به زیارت کربلا می‌رفتند!
ftmz_hd
ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود. خیلی هم عوامانه صحبت می‌کرد. اما شب‌ها معمولاً قبل از سحر بیدار بود و مشغول نماز شب می‌شد. تلاش هم می‌کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. ابراهیم هر چه به این اواخر نزدیک می‌شد. بیداری سحرهایش طولانی‌تر بود. گویی می‌دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کرده‌اند. او به خواندن دعاهای کمیل و ندبه وتوسل مقید بود. دعاها و زیارت‌های هر روز را بعد از نماز صبح می‌خواند. هر روز یا زیارت عاشورا یا سلام آخر آن را می‌خواند. همیشه آیه وجعلنا را زمزمه می‌کرد. یکبار گفتم: آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است، اینجا که دشمن نیست! ابراهیم نگاه معنی داری کرد وگفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟
leila
خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن.
راشد ایرانی
امام صادق(ع) می‌فرماید: هرکار نیکی که بنده‌ای انجام می‌دهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زیرا آنقدر پر اهمیت است که خداوند ثواب آن را معلوم نکرده و فرموده: «پهلویشان از بسترها جدا می‌شود و هیچکس نمی‌داند به پاداش آنچه کرده‌اند چه چیزی برای آن‌ها ذخیره کرده‌ام»
کاربر 299014
ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابیدم. به محض اینکه خوابم بُرد، در عالم رویا پدرم را دیدم! درب خانه را باز کرد. مستقیم و با عصبانیت به سمت اتاق آمد. روبروی من ایستاد. برای لحظاتی درست به چهره من خیره شد. همان لحظه از خواب پریدم. نگاه پدرم حرف‌های زیادی داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم ونمازم را خواندم.
Nafaspodcast
از ویژگی‌های ابراهیم، احترام به دیگران، حتی به اسیران جنگی بود. همیشه این حرف را از ابراهیم می‌شنیدیم که: اکثر این دشمنان ما انسان‌های جاهل و ناآگاه هستند. باید اسلام واقعی را از ما ببیند
کاربر ۱۹۲۴۸۰۵
همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم
هانیه
آرزوی شهادت که آرزوی همه بچه‌ها بود، برای ابراهیم حالت دیگری داشت. در تاریکی شب با هم قدم می‌زدیم. پرسیدم: آرزوی شما شهادته، درسته؟! خندید. بعد از چند لحظه سکوت گفت: شهادت ذره‌ای از آرزوی من است، من می‌خواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بی‌کفن حسین(ع) قطعه‌قطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازه‌ام برگردد. دلم می‌خواهد گمنام بمانم. دلیل این حرفش را قبلاً شنیده بودم. می‌گفت: چون مادر سادات قبر ندارد، نمی‌خواهم مزار داشته باشم.
فاطمه
حضرت علی(ع)نیز می‌فرماید: «هر کس قلبش را و اعمالش را از غیر خدا پاک ساخت مورد نظر خدا قرار خواهد گرفت.»
"Shfar"
در مورد ابراهیم نوشته بودند: «ابراهیم هادی رزمنده‌ای با خصائص پوریای ولی»
نعنا
رسیدگی ابراهیم به مشکلات مردم، مرا یاد حدیث زیبای حضرت سیدالشهداء انداخت که می‌فرمایند: «حاجات مردم به سوی شما از نعمت‌های خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است»
صابر

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان