بریدههایی از کتاب سلام بر ابراهیم (۱)
۴٫۷
(۲۵۸۶)
همیشه آیه وجعلنا را زمزمه میکرد. یکبار گفتم: آقا ابرام این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است، اینجا که دشمن نیست!
ابراهیم نگاه معنی داری کرد وگفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟
@nasim_hozor
گویی میدانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نماز شب معرفی کردهاند.
@nasim_hozor
رفتار او ما را به یاد جمله معروف شهید رجائی میانداخت؛ «به نماز نگوئید کار دارم ، به کار بگوئید وقت نماز است.»
@nasim_hozor
مصداق این حدیث بود که امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره میگیرد: «برادری که در راه خدا با او رفاقت کند، علمی تازه، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه.»
@nasim_hozor
هر چند نهالهای نورس بیشهِ شیران ایران، ریشه در خاک ولایت دارند و آب از چشمههای زلال اشک خوردهاند. اشکی که از طفولیت به همراه نوشیدن شیر مادر در محافل روضه سیدالشهداء(ع) در خون و رگشان جاری است. مُهر مِهر عباس بر دل دارند و دل به مادر سادات فاطمه(س) دارند.
@nasim_hozor
ما چه کردهایم یا چه خواهیم کرد!؟ آیا این خاکیان را که افلاکیان بر آدمیتشان غبطه میخورند الگو قرار دادهایم؟!
@nasim_hozor
والحق چه بسیارند گوهرهای به دست آمده از دریای دفاع مقدس که گنجینهای بیبدیل و دیدنی شدهاند از برای سرافرازی ایران و اسلام عزیز.
@nasim_hozor
سلام حضرت ساقی سلام ابراهیم
سلام کرده ز زلفت جواب میخواهیم
@nasim_hozor
حتی وقتی فهمیدم صبحها برای نماز مسجد میرود. من هم به خاطر او مسجد میرفتم.
مرتضی ش.
منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات اشک از گوشه چشمش جاری شد.
ابراهیم ادامه داد: اگه جائی بمانی که دست احدی به تو نرسه، کسی هم تو رو نشناسه، خودت باشی وآقا، مولا هم بیاد سرت رو به دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته.
mastani
فردای آن روز ابراهیم را دیدم. میگفت: دیگر هیچوقت بدون پول از خانه بیرون نمیآیم. تا شبیه ماجرای دیروز تکرار نشود.
رسیدگی ابراهیم به مشکلات مردم، مرا یاد حدیث زیبای حضرت سیدالشهداء انداخت که میفرمایند: «حاجات مردم به سوی شما از نعمتهای خدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است»
mastani
براهیم میگفت: انسان باید هر کاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد.
آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غیراز خدا هرآنچه بخواهی شکست توست
mastani
تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده، حال و روزش همین است.
اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگیش عوض میشود و تازه معنی زندگی کردن را میفهمد. بعد ادامه داد: توی زورخانه خیلیها میخواهند ببینند چه کسی از بقیه زورش بیشتر است و چه کسی هم زودتر خسته میشود. اگر روزی میاندار ورزش شدی تا دیدی کسی خسته شده، برای رضای خدا سریع ورزش را عوض کن. من زمانی میاندار ورزش بودم و این کار را نکردم، البته منظوری نداشتم اما بیدلیل بین بچهها مطرح شدم ولی تو این کار را نکن!
mastani
یک شب با هم از حرم بیرون آمدیم. من چون عجله داشتم با موتور یکی از بچهها آمدم مسجد. اما ابراهیم دو سه ساعت بعد رسید. پرسیدم: ابرام جون دیر کردی!؟
گفت: از حرم پیاده راهافتادم تا در بین راه شیخ صدوق را هم زیارت کنم. چون قدیمیهای تهران میگویند امام زمان(عج) شبهای جمعه به زیارت مزار شیخ صدوق میآیند.
mastani
هر زمان که تهران بودیم برنامه شبهای جمعه آقا ابراهیم زیارت حضرت عبدالعظیم بود. میگفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زیارتی آقا اباعبدالله(ع) است. همه اولیاء و ملائک میروند کربلا، ما هم جایی میرویم که اهل بیت گفتهاند: ثواب زیارت کربلا را دارد.
mastani
امام صادق(ع) میفرماید: هرکار نیکی که بندهای انجام میدهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است؛ مگر نماز شب!
زیرا آنقدر پر اهمیت است که خداوند ثواب آن را معلوم نکرده و فرموده: «پهلویشان از بسترها جدا میشود و هیچکس نمیداند به پاداش آنچه کردهاند چه چیزی برای آنها ذخیره کردهام»
mastani
اصغر وقتی از شناسایی برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در لبنان جنگیدهام. کل درگیریهای سال۵۸ کردستان را در منطقه بودم، اما این جوان با اینکه هیچکدام از دورههای نظامی را ندیده، هم بسیار ورزیده است هم مسائل نظامی را خیلی خوب میفهمد.
برای همین در طراحی عملیاتها از ابراهیم کمک میگرفت.
آنها در یکی از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم کردند و تعدادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفتند.
mastani
در باشگاه کشتی بودیم. آماده میشدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.
تا وارد شد بیمقدمه گفت: ابرام جون، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده! تو راه که میاومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف میزدند!
بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری!
به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خندهام گرفت! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد!
به جای ساک ورزشی لباسها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه میآمد!
mastani
گفت: از حرم پیاده راهافتادم تا در بین راه شیخ صدوق را هم زیارت کنم. چون قدیمیهای تهران میگویند امام زمان(عج) شبهای جمعه به زیارت مزار شیخ صدوق میآیند.
مرتضی ش.
هر زمان که تهران بودیم برنامه شبهای جمعه آقا ابراهیم زیارت حضرت عبدالعظیم بود. میگفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زیارتی آقا اباعبدالله(ع) است. همه اولیاء و ملائک میروند کربلا، ما هم جایی میرویم که اهل بیت گفتهاند: ثواب زیارت کربلا را دارد.
مرتضی ش.
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۵۰%
تومان