بریدههایی از کتاب برهای که گرگ شد
۴٫۰
(۱۳)
در کشور من زندگی از آن پولدارهاست...، زندگی با نوبهار کودکیش...، زندگی با بهار جوانی و خزان پیریش...
در کشور من فقط پولدارها هستند که زندگی میکنند...، در کشور من زندگی با نوبهارش...، با بهارش و خزانش از آنِ پولدارهاست.
Anonymous
بیخود نیس که از قدیم گفتن: «نوکر دولت حکم رقاصک ساعت رو داره.
Anonymous
قبول داریم: همه مردان زندار موفقیت خود را مدیون زنهاشان هستند، اما در این میان تکلیف مردان مجرد چیست؟... شکی نیست که آنها هم موفقیت خود را مدیون زنهاشان هستند یعنی مدیون زنهای نگرفتهشان، چرا که اگر آنها را گرفته بودند، این موفقیتها را به دست نمیآوردند!
Anonymous
هر گاه مردی بگوید «من موفقیتهای خود را مدیون همسرم هستم.» من میدانم که او آرزوی برنیامدهای را که همچنان در دلش مانده به زبان میارد.
Anonymous
بیماری بلاهت با انواع مختلفی که دارد، یکی از بیماریهای بسیار بامزه و تقریبا همگانی است، به طوری که میشود گفت: هیچ آدمیزادی نیست که دورههایی از انواع این بیماری را در پشت سر نداشته باشد.
Anonymous
اوسا راغب:
ـ ما رفتیم... خیال نعل شدن نداریم!
سلمانی:
ـ عرض کردم که برای شگونه!...
اوسا راغب:
ـ اگه قرار بود از اون نعل خیری به کسی برسه، قبل از تو باید به الاغی که صاحب اولیش بود خیرش میرسید!...
نعلی که خیرش به الاغ نرسیده میخوایی به تو برسه؟...
Anonymous
با دستمال کوچکش اشکهایش را پاک کرد. گفت:
ـ یه چیزی بهتون میگم، اما نباید بدتون بیاد، شما آدم برعکسی هستید.» گفتم:
ـ چرا؟» گفت:
ـ کجای این داستان خندهداره که شما خندتون میگیره؟ این داستان که گریه داره.» گفتم:
ـ شاید حق با شما باشه، اما من هم داستانهای فراوانی برای گریاندن شماها گفتهام، که شماها به آن خندیدهاید.»
Anonymous
روزگار گذشت. باز بابا انسان و ننه انسان بچههاشان را دور خود جمع کردند. بابا آدم فریاد زد:
ـ افسوس...، صد افسوس...، هیچکدامتان آن طوری که آرزوی ما بود بار نیامدید، هیچکدامتان انسان نشدید... افسوس...، صد افسوس... آفتاب عمر ما لب بام است، ما رفتنی هستیم، اما حیف آن همه زحمت... حق پدر و شیر مادر حرامتان باد... نفرین خداوند بر شما.
بچهها هاج و واج ماندند... گفتند:
ـ ما چیزی نمیفهمیم...، مگر طوری شده، چرا ما را نفرین میکنید... ما به شما نگاه کردیم، از شما یاد گرفتیم، شما سرمشق ما بودید،... ما که کاری غیر از آنچه شما میکنید نکردهایم.
Anonymous
چیزی دردناکتر از این نیست که آدم زندگی خود را در دورانهای گذشته و در قالبهای دیگر به یاد آورد.
Anonymous
عین دوست فیلسوفم «سمپیئوس» ...، چنین گفت:
ـ اگر گناهکار را پیدا کنی نخواهی توانست کاری بکنی. گفتم:
ـ نخواهم توانست؟... خواهی دید. سوگند بزرگ یاد کردهام. در جستجوی کسی هستم که اولین فرمان را صادر کرده است. گفت:
بدون تردید این فرمان از «سناتوس» صادر شده است. گفتم:
ـ بلی. گفت:
ـ اعضای سناتوس کجا هستند؟ گفتم:
ـ همپیمانهای حزبی. گفت:
ـ آنها را که انتخاب کرده؟ گفتم:
ـ من. گفت:
ـ پس به دنبال کدام گناهکار میگردی؟...
خنجرم را بلند کردم. در سینه خود فرود آوردم. شنل سفیدم گلرنگ شد. گناهکار را کشته بودم.
Anonymous
حجم
۲۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان