بریده‌هایی از کتاب دختران نوجوان

اگر او (یا مادرش) واقعا احساس کنند که بدون مرد عزت و مقامی ندارند، به احتمال زیاد مردی را در زندگی جلب می‌کنند که دیدی تحقیرآمیز نسبت به ایشان دارد ــ همان برخوردی که خودش با خودش دارد.

«اگر پسری به تو بگوید که به تو نیاز دارد و بدون تو نمی‌تواند زندگی کند، در خلاف جهت او فرار کن.»

دکتر مونا لیزا شولز اشاره می‌کند که مناطقی از مغز که مخصوص تمایل جنسی است همان مناطق مربوط به معنویت است.

زمانی که رابطه محدود به معامله‌ای است برای به دست آوردن چیزی، شما باید قادر باشید مدارهای پیوندی و قلب‌تان را از بقیه بدنتان جدا کنید ــ از جمله معنویت خود. بدن نهایتا صورت حسابی برای شما خواهد فرستاد (همه بیماری‌های زنانه چیزی نیست جز توصیف این صورت‌حساب‌های گوناگون.)

«اگر نور خود را محو سازید تا فرد مقابل شما روشن‌تر به نظر برسد، این عمل کل دنیا را تاریک‌تر می‌کند.»

آنهایی که احساس ارزشمندی نمی‌کنند چیزی به دیگران می‌دهند که خودشان واقعا نیاز به دریافت آن دارند. این الگو منجر به «حمل بار» دیگران می‌شود.

مطمئن نبودم که ارزش بیشتری داشتم. حقیقت این است که همواره احساس می‌کردم باید خودم را ثابت کنم تا مورد علاقه قرار گیرم. بنابراین نظیر بسیاری از زن‌ها بیش از حد از خودگذشتگی نشان می‌دادم

اکثر مادرها احساس نمی‌کنند که حق درخواست کمک دارند.

بر خلاف افسانه، تربیت و پرورش، یک نقش ذاتی در زن نیست، بلکه فعال بوده و نیاز به قدرت، استقامت، اراده، هوش و تصمیم‌گیری دارد: تمام کیفیت‌هایی که ما اغلب به مردها نسبت می‌دهیم. با این وجود، به دلیل اینکه از گذشته به زن در مقایسه با مرد، به دیده تحقیر نگاه شده، مسئله پرورش و بزرگ کردن کودکان هم بی ارزش قلمداد شده است.

درباره شیوع افسردگی تشخیص داده نشده و درمان نشده پس از زایمان و صدمه‌ای که به جامعه وارد شده، می‌توان چندین جلد کتاب نوشت.

«اگر واقعا مرا دوست داشتی در کنارم می‌ماندی و با من رنج می‌کشیدی.»

جای شگفتی نیست که حتی در قالب یک زن بزرگسال و تحصیل کرده هنوز به همان چشمه توجه مادرانه رجوع می‌کنیم، تا ببینیم آیا هنوز خوب و دوست داشتنی هستیم، و اینکه چگونه رفتار می‌کنیم.