- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب غریبه
- بریدهها
بریدههایی از کتاب غریبه
۳٫۸
(۲۰)
نمیخواهم خلوت خودم را هم از دست بدهم، دوست دارم اینجا در تنهایی خودم شاهد گذر زمان باشم.
rezahasibi
من بهسختی میتوانم نوعی از زیبایی را تصور کنم که در آن نشانهای از غم و اندوه وجود نداشته باشد.
niloufar.dh
من هم مثل خیلیهای دیگر آدمی هستم نفرتانگیز، ازهمپاشیده و معیوب. واقعاً چه انتظاری داشتم؟ با چه معیاری فکر میکردم با بقیه فرق دارم؟
rezahasibi
تجربه بهم ثابت کرده اگه قراره کاری انجام بشه، حالا به هر نحوی که شده، تا پولی وسط نباشه هیچ اتفاقی نمیافته.
rezahasibi
آن که برای همیشه میرود باید مراقب باشد چه چیزی با خود میبرد.
لئونورا کرینگتون، شیپور شنوا
rezahasibi
زمان بهترین درمان دردهاست. زمان همیشه به نفع برگرداندنِ تعادل پیش میرود. اضطراب و دلواپسی جایش را به فراغت و آسایش میدهد. یک ضربهٔ روحی، حالا هر قدر هم که عمیق و تکاندهنده باشد، همیشه با گذشت زمان تأثیرش را از دست میدهد.
rezahasibi
برای همین است که میگویند زمان بهترین درمان دردهاست. زمان همیشه به نفع برگرداندنِ تعادل پیش میرود. اضطراب و دلواپسی جایش را به فراغت و آسایش میدهد. یک ضربهٔ روحی، حالا هر قدر هم که عمیق و تکاندهنده باشد، همیشه با گذشت زمان تأثیرش را از دست میدهد.
پیشی شبزی
در این گرمای طاقتفرسا انجام دادن هیچ کاری راحت نیست. برای هر کاری باید چند برابر انرژی صرف کنی.
Z.B
چشمهایم را تا جایی که امکان دارد باز میکنم. من هم مثل خیلیهای دیگر آدمی هستم نفرتانگیز، ازهمپاشیده و معیوب. واقعاً چه انتظاری داشتم؟ با چه معیاری فکر میکردم با بقیه فرق دارم؟
nazi_sfy
«نه. آدمها با همدیگه میمونند چون این تنها چیزیه که بلدند و ازشون انتظار میره. خودشون رو به آبوآتیش میزنند تا به هر قیمتی شده ازدواجشون رو حفظ کنند، که همدیگه رو تحمل کنند، اما چیزی که آخرسر بهش میرسند یه جور بیحسی روحی و روانیه. به زندگیشون ادامه میدن، اما کرخت کرختند. هر چی بیشتر به این موضوع فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که هیچی بدتر از این نیست که آدم زندگیش رو اینطوری هدر بده: وفادار، اما تنها و بیاعتنا. چیزی غیراخلاقیتر از این هم داریم؟»
niloufar.dh
زیبایی ناپایدار و زودگذر نیست، اتفاقاً زیبایی جاودانهست. اما… من نیستم. این منم که فانیام و نکتهش دقیقاً همین جاست.
niloufar.dh
زمان بهترین درمان دردهاست. زمان همیشه به نفع برگرداندنِ تعادل پیش میرود. اضطراب و دلواپسی جایش را به فراغت و آسایش میدهد. یک ضربهٔ روحی، حالا هر قدر هم که عمیق و تکاندهنده باشد، همیشه با گذشت زمان تأثیرش را از دست میدهد.
niloufar.dh
«نه. آدمها با همدیگه میمونند چون این تنها چیزیه که بلدند و ازشون انتظار میره. خودشون رو به آبوآتیش میزنند تا به هر قیمتی شده ازدواجشون رو حفظ کنند، که همدیگه رو تحمل کنند، اما چیزی که آخرسر بهش میرسند یه جور بیحسی روحی و روانیه. به زندگیشون ادامه میدن، اما کرخت کرختند. هر چی بیشتر به این موضوع فکر میکنم، بیشتر به این نتیجه میرسم که هیچی بدتر از این نیست که آدم زندگیش رو اینطوری هدر بده: وفادار، اما تنها و بیاعتنا. چیزی غیراخلاقیتر از این هم داریم؟»
جاننگار
هِن هیچ نمیدانست چه تأثیری از خودش به جا میگذارد. یک جورهایی بیخیال رفتار میکرد. این همان نیرویی بود که من را به سویش میکشید. از همان اولین دیدار.
Sepehr Danaiefar
پمادی موضعی که به بدن کمک میکند تا به محیط بدون اتمسفر عادت کند. عجب ایدهای، یک ژل؛ ژلی که کمکتان میکند تا به چیزی عادت کنید. آنقدر عجیب و انتزاعی است که واقعاً نمیتوانم حتی تصورش را بکنم.
Sepehr Danaiefar
معیار یک وضعیت طبیعی و بهنجار چیست؟ به گمانم اگر این را از پنجاه نفر بپرسید، پنجاه جواب متفاوت به شما خواهند داد. بدون شک تشابهاتی در جوابها دیده میشود. اما سؤال اصلی این است که چه کسی تعیین میکند یک وضعیت طبیعی و بهنجار چگونه وضعیتی است. مرز نظم و بینظمی کجاست؟
رؤيا عطارزاده اصل
حجم
۲۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
حجم
۲۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
قیمت:
۸۸,۰۰۰
۴۴,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد