بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مهر تابناک | طاقچه
تصویر جلد کتاب مهر تابناک

بریده‌هایی از کتاب مهر تابناک

امتیاز:
۴.۳از ۱۰ رأی
۴٫۳
(۱۰)
تا توانی دلی به‌دست آور دل شکستن هنر نمی‌باشد
منمشتعلعشقعلیمچکنم
نماز را بازاری نکنید، اوّل وقت بجا بیاورید و با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفّظ کردید، همه چیزتان محفوظ می‌ماند. و تسبیحۀ صدّیقۀ کبری سلام الله علیها، و آیة الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود. آن اهمّ واجبات است. و در مستحبّات ترک تعزیه‌داری و زیارت حضرت سیّدالشّهداء مسامحه ننمایید. و روضۀ هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است؛ و اگر از اوّل عمر تا آخرش در خدمت آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما بجا بیاورید، هرگز حقّ آن بزرگوار اداء نمی‌شود. و اگر هفتگی ممکن نشد، دهۀ اوّل محرم ترک نشود. دیگر آنکه: اگر این حرف‌ها آهن سرد کوبیدن است، ولی بر بنده لازم است بگویم: اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن، و ترک خدعه و حیله، و تقدّم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر مگر در جایی که خدا نهی کرده. اینها را که عرض کردم و امثال اینها را مواظبت نمایید. الله الله که دل هیچ‌کس را نرنجانید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مرحوم قاضی می‌فرماید: «در هر جای از منزل نماز نخوانید، جایی را انتخاب کنید که از همه جا ساکت‌تر باشد. اطاقی را انتخاب کنید که احساس کنید حالتان در آن بهتر از بقیّه است. اگر در این اطاق نماز می‌خوانید و می‌بینید آن حال را ندارید، این اطاق را عوض کنید و جای دیگری بروید؛ می‌بینید آنجا حال ندارید، بروید جای دیگر. از نماز در جای وسیع که همه چیز در جلوی چشم انسان است، پرهیز کنید، سعی کنید که امور جانبی شما را از حالت توجّه باز ندارد.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مرحوم[ قاضی ]می‌فرمودند: ”در یک مسجد همیشه نماز نخوانید، به مساجد دیگر نیز بروید، و هر جا دیدید حال پیدا کردید آنجا نماز بخوانید، و هر جا که دیدید حال پیدا نکردید مکان خود را تغییر دهید و از این مسجد به مسجد دیگر انتقال یابید! و خلاصه آنکه توقّف در یک مکان بی‌مورد است و باید دائماً دنبال حال بود و از هر جا به جای دیگر منتقل شد، و هر جا حال بهتر بود آنجا را انتخاب نمود
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حاج شیخ عبّاس[ قوچانی ]ـ رحمة الله علیه ـ می‌فرمودند: «مرحوم قاضی همیشه لباس سفید رنگ می‌پوشیدند و به شاگردان خود نیز توصیه می‌نمودند تا لباس سیاه نپوشند. یک روز که خدمتشان رسیدم در تن من قبای قهوه‌ای رنگ بود. فرمودند: ”چرا لباس سیاه پوشیده‌ای؟!“ عرض کردم: این که سیاه نیست! با تندی فرمودند: ”سیاه نیست؟!“» چون در شرع مقدّس، پوشیدن لباس تیره‌رنگ به مثابه سیاه‌رنگ، مکروه است و لباس‌های سفید و کم‌ رنگ مستحبّ است؛ لباس سیاه لباس اهل جهنّم است و لباس سپید لباس فرشتگان است
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مرحوم‌ قاضی می‌فرموده‌ است‌: «چنانچه‌ کسی‌ که‌ طالب‌ راه‌ و سلوک‌ طریق‌ خدا باشد، برای‌ پیدا کردن‌ استاد این‌ راه‌ اگر نصف‌ عمر خود را در جستجو و تفحّص‌ بگذراند تا پیدا نماید، ارزش‌ دارد.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
(علاّمه طباطبایی) ‌ می‌فرمودند: «ما هرچه‌ داریم‌ از مرحوم‌ قاضی‌ داریم‌.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علاّمه طباطبایی می‌فرمودند: «تفسیر آیه به آیه را ما از مرحوم قاضی آموختیم»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
آیه‌ شریفه: ‌ ﴿إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾ به‌ طور صریح‌ دلالت‌ دارد بر آنکه‌ باید به‌ طریق‌ ذکر، خاطرات‌ شیطانیّه‌ را دور کرد
منمشتعلعشقعلیمچکنم
اشتیاق مرحوم قاضی به قرائت مثنوی [ علاّمه طهرانی ]می‌فرمودند که: «مرحوم آقای حدّاد از مرحوم قاضی ـ رضوان الله علیهم ـ نقل کردند که: ”من هشت بار تمام، از اوّل تا آخر مثنوی را مطالعه نمودم؛ و هر بار معنایی متمایز از معنا و مفهوم مطالعۀ قبلی برایم حاصل می‌گشت. “»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
چرا سالک پس از آنکه مدّتی کار کرد و در رشتۀ عرفان قدم نهاد و حالاتی پیدا نمود و مکاشفاتی در او به وقوع پیوست، توقّعش زیاد می‌شود و دوست دارد مثلاً ملائکه بر او نازل شوند و جبرائیل امین را ببیند و خلاصه از دقائق و اسرار آگاه شود، و اینها همه دلالت بر ضعف در سلوک دارد و ناشی از خامی و ناپختگی است؟ مرحوم قاضی ـ رضوان الله علیه ـ پس از استماع این سخنان فرمود: ”آقاجان من! این درخواست از غریبه نیست، خودش از خودش می‌خواهد! چه اشکال دارد که کسی در مقام یک‌رنگی و صفا از خودش چیزی بخواهد، تمنّایی داشته باشد، گله و شکوه‌ای بنماید؟! اتّفاقاً این درخواست و شکایت بسیار هم به‌جا و خوب است؛ چون راز و نیاز و خواهش بعضی از مراتب وجود است از حقیقت خود؛ منک و إلیک، منه و إلیه. “»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
گفتند: در میان مردم شهرتی بسزا یافته است. مرحوم قاضی از این کلام ملول و مکدّر شده و فرمودند: ”شهرت بسیار ضرر دارد، و شخص مشهور به بلاهایی مبتلا می‌گردد!
منمشتعلعشقعلیمچکنم
حاج میرزا علی آقای قاضی ـ رحمة الله علیه ـ که استاد علاّمه طباطبایی و اساتید دیگر ما هستند، یک مثال خیلی لطیف و خوبی می‌زدند که: «سالک راه خدا، وقتی سکوت اختیار می‌کند، به واسطۀ سکوت، کأنّهُ این لِردهای نفس ته‌نشین می‌شود؛ سابقاً که آب می‌آمد در جوی‌ها مردم آب‌های آلوده را در آب انبار یا در حوض می‌انداختند، مدّتی می‌گذاشتند بماند تا اینکه آن جِرم و کثافاتش ته‌نشین می‌شد؛ آن‌وقت آب، صاف می‌شد و استعمال می‌کردند. سالک حتماً باید ساکت و آرام باشد تا ته‌نشین بشود؛ اگر این آب که در حوض یا آب انبار می‌آمد دائماً به حرکت بود، خُب هیچ وقت ته‌نشین نمی‌شد و همیشه آلوده بود؛ پس برای اینکه آن غِش‌ها و آلودگی‌هایی که در نفس هست، ته‌نشین بشود حتماً باید برای انسان آرامش پیدا بشود و آرامش به واسطۀ سکوت است. سکوت، این آب‌ها را آرام می‌کند، و تمام این لِردها ته‌نشین می‌شود و بعد هم به حول و قوّۀ خدا متحجّرمی‌شود.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
استاد ما (علاّمه طباطبایی) نسبت‌ به‌ استاد خود، مرحوم‌ قاضی، ‌ علاقه‌ و شیفتگی‌ فراوانی‌ داشت‌، و حقّاً در مقابل‌ او خود را کوچک‌ می‌دید؛ و در چهرۀ مرحوم‌ قاضی‌ یک‌ دنیا عظمت‌ و ابّهت‌ و اسرار و توحید و ملکات‌ و مقامات‌ می‌جست‌. من‌ یک‌ روز به‌ ایشان‌ عطر تعارف‌ کردم‌، ایشان‌ عطر را به دست‌ گرفته‌، و تأمّلی‌ کردند و گفتند: «دو سال‌ است‌ که‌ استاد ما مرحوم‌ قاضی‌ رحلت‌ کرده‌اند؛ و من‌ تا به حال‌ عطر نزده‌ام‌.» و تا همین‌ زمان‌ اخیر نیز هر وقت‌ بنده‌ به‌ ایشان‌ عطری‌ داده‌ام‌؛ دَرِ آن را می‌بستند و در جیبشان‌ می‌گذاردند و من‌ ندیدم‌ که‌ ایشان‌ استعمال‌ عطر کنند، با اینکه‌ از زمان‌ رحلت‌ استادشان‌ سی‌ و شش‌ سال‌ است‌ که‌ می‌گذرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مَن کانَ هَمُّهُ اللهَ، کَفاهُ اللهُ فی جَمیعِ هُمومِهِ.
Azade
کتاب حقّ را تلاوت نمای و آن را با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن؛ چرا که ظلمت‌ها و کدورت‌ها را تبدیل به نور و روشنایی می‌نماید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
آقای[ آیة‌الله ]حاج آقا روح ‌الله رفتند، و ما همه در تعجّب افتادیم که این قرائت کتاب و این داستان بدون اندک مناسبتی و این بیانات مرحوم قاضی بدون اندک مناسبتی با مجلس و ورود[ آیة‌الله ]آقای حاج آقا روح‌ الله چه معنی دارد؟ و تا به حال هم نفهمیدیم آن چه بود.» در سفری که این حقیر به نجف داشتم بعد از رحلت آیة‌الله بروجردی و قیام علما بر علیه دولت شاهنشاهی دربارۀ تصویب‌نامۀ‌ دخول زنان در انجمن‌های ایالتی و ولایتی و بالأخص نامه‌های شدید حضرت آیة‌الله خمینی به دولت عَلَم، که نخست وزیر بود، آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی به من گفتند: «اینک با قیام آیة‌الله خمینی کم‌کم بیانات مرحوم قاضی در آن مجلس برای ذهن من تداعی می‌شود و مفهوم می‌گردد که تمام آن گفتارها راجع به همین امور مربوطه به وضع فعلی بوده است.»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
علاّمه‌[ طباطبایی ]می‌فرمودند: «چون‌ به‌ نجف أشرف برای‌ تحصیل‌ مشرّف‌ شدم‌، از نقطۀ نظر قَرابت‌ و خویشاوندی‌ و رَحِمیّت‌ گاه‌گاهی‌ به محضر مرحوم‌ قاضی‌ شرفیاب‌ می‌شدم‌؛ تا یک‌ روز درِ مدرسه‌ای‌ ایستاده‌ بودم‌ که‌ مرحوم‌ قاضی‌ از آنجا عبور می‌کردند، چون‌ به من‌ رسیدند دست‌ خود را روی‌ شانۀ من‌ گذاردند و گفتند: ”ای‌ فرزند! دنیا می‌خواهی‌ نماز شب‌ بخوان‌؛ و آخرت‌ می‌خواهی‌ نماز شب‌ بخوان‌! “
منمشتعلعشقعلیمچکنم
”در میان شب چون برای نماز شب برمی‌خیزید چیز مختصری تناول کنید ـ مثل چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری ـ که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. “
Azade

حجم

۵۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

حجم

۵۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد