سه داوطلب از شهر هرسین کرمانشاه به نامهای خیرالله، نیکمرد و علیمراد آمده بودند. بچههای خوب و باصفا و بامعرفتی بودند. کاری به کسی نداشتند و سرشان توی لاک خودشان بود. اهل حق بودند و سبیلهای بلندی داشتند. سبیل برایشان مقدس بود. حساس بودند به سبیل. وقتی گفتند باید سبیلشان را بزنند، زیر بار نرفتند و گفتند: «جمهوری اسلامی با اون همه کبکبه و دبدبه به ما آزادی عمل داده بود و به سبیل ما کاری نداشت! شما چرا به سبیل ما گیر دادهاید؟ شما که گفتین اینجا آزادی هست. این کجایش آزادی است؟» یکیشان با صدای بلند گفت: «آقا ما توی ایران جم داریم، جمخانه داریم، نذر میکنیم، کلام میخونیم، تنبور میزنیم، هیچوقت پاسدارها مانع آداب و رسوم ما نشدن. شما که دم از آزادی عقیده میزنین چرا اینجوری رفتار میکنین؟»
saqqa
سه داوطلب از شهر هرسین کرمانشاه به نامهای خیرالله، نیکمرد و علیمراد آمده بودند. بچههای خوب و باصفا و بامعرفتی بودند. کاری به کسی نداشتند و سرشان توی لاک خودشان بود. اهل حق بودند و سبیلهای بلندی داشتند. سبیل برایشان مقدس بود. حساس بودند به سبیل. وقتی گفتند باید سبیلشان را بزنند، زیر بار نرفتند و گفتند: «جمهوری اسلامی با اون همه کبکبه و دبدبه به ما آزادی عمل داده بود و به سبیل ما کاری نداشت! شما چرا به سبیل ما گیر دادهاید؟ شما که گفتین اینجا آزادی هست. این کجایش آزادی است؟» یکیشان با صدای بلند گفت: «آقا ما توی ایران جم داریم، جمخانه داریم، نذر میکنیم، کلام میخونیم، تنبور میزنیم، هیچوقت پاسدارها مانع آداب و رسوم ما نشدن. شما که دم از آزادی عقیده میزنین چرا اینجوری رفتار میکنین؟»
saqqa