بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
hadis
زندگی، مُردهریگ انسان نیست تا پس از انسان یا در غیابش، موجودیتی عینی و مادّی داشتهباشد. زندگی، کارْمایهی انسان است، و محصولِ انسان، و دسترنج انسان، و رؤیای انسان، و مجموعهی آرزوها و آرمانهای انسان _ که بدون انسانْ هیچ است و کم از هیچ.
زندگی، حتّی ممکن است خوابِ طولانی و رنگینِ یک انسان باشد _ بسیار دور از واقعیتِ بیداری؛ امّا بههرحال چیزی است متعلّق به انسان، برخاسته از انسان، و سرچشمه گرفته از قدرتهای مثبت و منفیِ انسان.
hadis
در جهان، قدرتی وجودندارد که بتواند عشق را به کینه تبدیلکند؛ و این نشان میدهد که جهان، با همهی عظمتش، در برابر قدرتِ عشق، چقدر حقیر است و ناتوان.
hadis
ارزش نهایی هر زندگی در حضور لحظههای سرشار از احساسِ خوشبختی در آن زندگیست.
hadis
ای عزیز!
راست میگویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیدهام.
قلمم را دیدهام چنانکه گویی بخشی از دستِ راستِ من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیدهام.
من اینجا «من» را دیدهام __ که اسیر زندانِ بزرگِ نوشتن بودهاست، همیشهی خدا، که زندان را پذیرفته، باورکرده، اصلِ بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجرهاش که بسیار بالاست دل خوشکرده...
و آن پنجره، تویی ای عزیز!
آن پنجره، آن دَر، آن میلهها، و جمیعِ صداهایی که از دوردستها میآیند تا لحظهیی، پروانهوش، بر بوتهی ذهن من بنشینند، تویی...
این، میدانم که مدحِ مطلوبی نیست
امّا عین حقیقت است که تو مهربانترین زندانبانِ تاریخی.
مینا
شبگردی، بیشک، بخشهای فرسودهی روح را نوسازی میکند و تن را برای تحمّل دشواریها، پُرتوان.
Zahra sadat
لحظههای خشم، لحظههای قضاوت نیست، و انسان، بدونِ خشمی گهگاهی، انسان نیست، گرچه در لحظههای خشم نیز.
کتاب 1984
به خاطر داری که روزگاری میگفتم: «زمان، زنان و شوهرانِ خوب را برای هم عتیقه میکند و بر ارزش و اعتبار آنها _ برای هم _ میافزاید»
کتاب 1984
عزیز من!
تو گرچه تکیهگاهِ منی، امّا خود، در تنهایی، ساقهی باریکِ یک گُل مینایی. مگذار حتّی نسیمِ یک اضطراب، این ساقهی نازک را مختصری خمکند. شکستن تو، درهمشکستنِ من است.
کتاب 1984
انسان هنوز یادنگرفته آنگونه به حوادث نگاهکند که تلخترین و دردناکترینِ آنها را هشیارکننده، نیرودهنده، تجربهبخش، برانگیزنده و آیندهساز ببیند.
کتاب 1984
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم.
کتاب 1984
در جهان، قدرتی وجودندارد که بتواند عشق را به کینه تبدیلکند؛ و این نشان میدهد که جهان، با همهی عظمتش، در برابر قدرتِ عشق، چقدر حقیر است و ناتوان.
کتاب 1984
بارها گفتهام، و تو خوب میدانی، که ارزش نهایی هر زندگی در حضور لحظههای سرشار از احساسِ خوشبختی در آن زندگیست.
کتاب 1984
شبگردی، بیشک، بخشهای فرسودهی روح را نوسازی میکند و تن را برای تحمّل دشواریها، پُرتوان.
کتاب 1984
بانوی بزرگوار من!
عطرآگین باد و بماناد فضایِ امروز خانهمان
و فضای خانهمان، همیشه، در چنین روزی که روز عزیزِ ولادتِ پُربرکت تو برای خانوادهی کوچک ماست...
کتاب خوان کوچک
ما باید تا آخرین روز زندگیمان __ که اینگونه بهدشواری بر پا نگهش داشتهییم __ تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حقّ ماست.
Ali Naeimi
من در این پنجاهسال، به همّت تو، بیش از هزار سال زندگی کردهام...
فاطمه ناظریان
عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است؛ امّا این سخن به معنای تبدیلشدن به دیگری نیست.
من از عشقِ زمینی حرف میزنم که ارزشِ آن در «حضور» است نه در محو و نابودشدن یکی در دیگری.
فاطمه ناظریان
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی، و رؤیامان یکی.
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیهبودن و شبیهشدن نیست. و شبیهشدن، دالّ بر کمال نیست، بَل دلیل توقّف است.
فاطمه ناظریان
عشق، برای آنکه در کتابهای عاشقانه جای بگیرد، بسیار کوچک و کمبُنیه میشود.
فاطمه ناظریان
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان