بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
عزیز من!
بیپروا به تو میگویم که دوستداشتنی خالصانه، همیشگی، و رو به تزایُد، دوستداشتنیست بسیار دشوار ـ__ تا مرزهای ناممکن. امّا من، نسبت به تو، از پسِ این مُهمِّ دشوارْ بهآسانی برآمدهام؛ چراکه خوبیِ تو، خوبیِ خالصانه، همیشگی و رو به تزایُدیست که هر اَمرِ دشوار را بر من آسان کردهاست و جمیع مرزهای ناممکن را فروریخته.
حــق پرســت
دیدهام زنان و مردانی را که از «لحظههای فَوَرانیِ خشم» سخن میگویند و ناتوانی در برابر این لحظهها.
من، چنین چیزی را، در حدِّ شکستنِ حریمِ حُرمتِ یک زندگی، باور نمیکنم، و هرگز نخواهمکرد.
حــق پرســت
ما، رنجیدگیهای حاصل از روزگار را، چون موجهای غُرّانِ بیتاب، چه خوب از سر میگذرانیم و باز بالا میپریم و بالاتر، و فریاد میکشیم:
اَلا ای موجِ دیگر! بیا بیتابْ بگذر!
حــق پرســت
چیزی غمانگیزتر از پیریِ روح وجودندارد. از مرگْ هم صدبار بدتراست.
حــق پرســت
این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
Mina.Hp
خوشبختی، گمان میکنم، تنها چیزیست در جهان که فقط با دستهای طاهرِ کسی که بهراستی خواهانِ آن است ساخته میشود، و از پیِ اندیشیدنی طاهرانه.
Mina.Hp
قهر، پرتابِ کدورتهاست به ورطهی سکوتِ موقّت؛ و این کاریست که به کدورت، ضخامتی آزارنده میدهد.
Mina.Hp
عزیز من!
«شبْ عمیق است؛ امّا روز از آن هم عمیقتر است. غمْ عمیق است امّا شادی از آن هم عمیقتر است» .
🌙LAR
انسان هنوز یادنگرفته آنگونه به حوادث نگاهکند که تلخترین و دردناکترینِ آنها را هشیارکننده، نیرودهنده، تجربهبخش، برانگیزنده و آیندهساز ببیند.
استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بیایمانی، بیرونکشیدن آرامش از اعماق آشفتگیها،
hadis
نترس بانوی من! هیچکس از ما نخواهدپرسید که با هم چه نسبتی داریم و چرا تنگاتنگِ هم، در خلوت، زیر نورِ بَدر، قدممیزنیم. هیچکس نخواهد پرسید؛ و تنها کسانی خواهندگفت: «این کارها برازندهی جوانان است» که روحشان پیر شده باشد؛ و چیزی غمانگیزتر از پیریِ روح وجودندارد. از مرگْ هم صدبار بدتراست.
شاهین
عزیز من!
خوشبختیِ امروز ما، تنها و تنها به درد آن میخورد که در راهِ خوشبختسازیِ دیگران به کار گرفتهشود. شرط بقای سعادت ما این است، و همین نیز علّتِ سعادتِ ماست.
کتاب 1984
هر کس که کاری میکند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانیست که کاری نمیکنند.
کتاب 1984
اگر عشق و خاطراتِ عاشقانهی ما، که تنها مایملکِ شخصی ماست، به یک النگوی طلا آویختهباشد، مطمئن باش که آن عشق و خاطرات را چندان اعتباری نیست...
فاطمه ناظریان
اگر بهخاطر تزکیهی روح، قدری غمگین باید بود ـ_ـ که البتّه باید بود __ ضرورت است که چنین غمی، انتخابشده باشد نه تحمیلشده.
فاطمه ناظریان
این را که پیش از ما بسیار گفتهاند، باورکُن:
هر کس که کاری میکند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانیست که کاری نمیکنند.
hoseinf86
همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیهبودن و شبیهشدن نیست. و شبیهشدن، دالّ بر کمال نیست، بَل دلیل توقّف است.
محمد
آیا میدانی با سازِ همگان رقصیدن، و آنگونه پایکوبیدن و گُلافشاندن که همگان را خوشآید و تحسین همگان را برانگیزد، از ما چهچیز خواهدساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقکِ درباریِ دردمندِ دلآزرده، که بر دارِ رفتارِ خویشتن آونگ است __ تا آخرین لحظههای حیات.
িមተєကє .నមժមተ
انسانی که یادهای تلخ و شیرینی را، از کودکی، در قلب و روح خود نگهندارد و نداند که در برخی لحظهها واقعاً باید کودکانه به زندگی نگاهکند، شَقی و بیترحّم خواهدشد...
راحله
عزیز من!
زندگی، بدون روزهای بَد نمیشود؛ بدون روزهای اشک و درد و خشم و غم.
امّا، روزهای بد، همچون برگهای پاییزی، باور کن که شتابان فرو میریزند، و در زیر پاهای تو، اگر بخواهی، استخوان میشکنند، و درختْ استوار و مقاوم برجای میماند.
عزیز من!
برگهای پاییزی، بیشک، در تداومبخشیدن به مفهومِ درخت و مفهومبخشیدن به تداومِ درخت، سهمی ازیادنرفتنی دارند...
راحله
زندگی، در بسیاری از لحظهها، عاری از هر نوع معنا و مفهومیست. این، ما هستیم که با مجموعهی عملکردهایمان به زندگی معنا و مفهوم میبخشیم. زندگی، بهخودیخود، نه بد است نه خوب، نه تلخ است نه شیرین، نه ظالمانه و نه سرشار از عدالت...
راحله
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان