بریدههایی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم
۴٫۴
(۲۴۸)
«در چنین روزگاری اگر کاری باشد که آن را خیلیخوب و ماهرانه بدانیم، همان خوبْ گریستن است و بس»
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
و کیست در میان ما که نداند این معجزهی حذف پول به عنوانِ حلّالِ مشکلات، تنها به همّتِ والا، گذشتِ بینهایت، بلندنظری و منشِ بزرگوارانهی تو ممکن گشتهاست؟
خیر کثیر
نامهی چهارم
همقَدَمِ همیشگیِ من!
مطمئن باش هرگز پیش نخواهدآمد که دانسته تو را بیازارم یا به خشم بیاورم.
هرگز پیش نخواهدآمد.
آنچه در چند روز گذشته تو را رنجیدهخاطر و دلآزرده کردهاست
مرا، بسیار بیش از تو به افسردگی کشاندهاست.
و مطمئن باش چنان میرَوَم که بدانم ـ بهدقّت ـ که چه چیزها این زمان تو را زخم میزند
تا از این پس، حتّی نادانسته نیز تو را نیازارم.
ما باید درستشویم.
ما باید تغییرکنیم...
سوسن
اگر بهخاطر تزکیهی روح، قدری غمگین باید بود ـ_ـ که البتّه باید بود __ ضرورت است که چنین غمی، انتخابشده باشد نه تحمیلشده.
A.moghtada
ای کاش به آنجا رسیدهباشم که رهگذران، بر سنگ گورم، شاخهگُلی بگذارند و از کنارم همچنان که زیرلبْ به شادی آواز میخوانند بگذرند؛ و این نیز آرزویی شخصی نیست. این «ای کاش» را برای همهی مسافران این سفرِ محتوم میخواهم...
سایه
انسان، آهستهآهسته عقبنشینی میکند.
هیچکس یکباره معتاد نمیشود
یکباره سقوط نمیکند
یکباره وانمیدهد
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
narges
عزیز من!
بیپروا به تو میگویم که دوستداشتنی خالصانه، همیشگی، و رو به تزایُد، دوستداشتنیست بسیار دشوار ـ__ تا مرزهای ناممکن. امّا من، نسبت به تو، از پسِ این مُهمِّ دشوارْ بهآسانی برآمدهام؛ چراکه خوبیِ تو، خوبیِ خالصانه، همیشگی و رو به تزایُدیست که هر اَمرِ دشوار را بر من آسان کردهاست و جمیع مرزهای ناممکن را فروریخته.
Hashem Fardinnezhad
سختترینْ توفان، مهمانِ دریاست نه صاحبخانهی آن.
توفان را بگذران
nacim
هر کس که کاری میکند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانیست که کاری نمیکنند.
هر کس که چیزی را میسازد __ حتّی لانهی فروریختهی یک جُفت قُمری را __ منفور همهی کسانیست که اهل ساختن نیستند.
رضا فاخری
من، هرگز، ضرورتِ اندوه را انکار نمیکنم؛ چراکه میدانم هیچچیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماسِ عاطفه را صیقل نمیدهد؛ امّا میداندادن به آن را نیز هرگز نمیپذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بَدلِگام.
هر قدر که به غمْ میدانبدهی، میدان میطلبد، و باز هم بیشتر، و بیشتر...
هر قدر در برابرش کوتاهبیایی، قد میکشد، سُلطه میطلبد، وَ لِه میکند...
غم، عقب نمینشیند مگر آنکه به عقب برانیاش، نمیگریزد مگر آنکه بگریزانیاش، آرام نمیگیرد مگر آنکه بیرحمانه سرکوبش کنی...
اِن| آر
عیبگرفتن، بیشک آسان است بانو؛ عیب را آنگونه و به آن زبان گفتن که مُنجر به اصلاحِ صاحبْعیب شود، این کاری است دشوار و عظیم، خیرخواهانه و دردشناسانه...
هانیه اکبری
این نفْسِ اختلافنظرها نیست که مشکل اساسی زنان و شوهران را میسازد؛ بل «شکل» مطرحکردن این اختلافنظرهاست.
حــق پرســت
ما، این زمان، بیهوده است که در راهِ یافتنِ انسانِ بینقصِ مطلق، زمین را جستجو کنیم.
زندگیِ زراندیشانهی امروز، مجالِ یکسره خوببودن، کاملعیار بودن، حتّی در ذهن هم انحراف و اندیشهی باطلی نداشتن را از انسان گرفتهاست.
حــق پرســت
آنچه بَد است و بهراستی بَد است، چرکِ منجمدِ روح است و واسپاریِ عمل به عُقدهها
حــق پرســت
عجب سالهایی را میگذرانیم، عجب روزها و عجب ثانیههایی را... و تو در چنین سالها و ثانیهها، چه غریبْ سرشار از استقامتّی و صبور و سرسخت؛ تو که بارها گفتهام چون ساقهی گُل مینا ظریف و شکستنی هستی...
حــق پرســت
میتوان از کمترین شادیِ متعلّق به دیگران، بسیار شاد شد __ بدون توقّعِ تصرّفِ آن شادی یا سهمْخواهی از آن.
حــق پرســت
بگو: «ما تا زمانیکه میکوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوتکنیم، از قضاوتِ دیگران نخواهیمترسید و نخواهیمرنجید» ...
حــق پرســت
غم، با چگالی بسیار بالا، شادی با غلظتی غریب: هنر همین است
Mina.Hp
سنگینترین دردها، چون از صافیِ زمان بگذرند به چیزی توصیفناپذیر امّا مطبوعْ تبدیل میشوند، و جملگی تلخیها به چیزی که طعمی بسیار خاص امّا بههرحال شیرین دارند...
Mina.Hp
زبان، بسیار پیش میآید که به یک زندگیِ خوب، خیانتکند، و بیشمار هم کردهاست.
حــق پرســت
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان