بریدههایی از کتاب بیچارگان
۳٫۹
(۱۱)
ناگاه دلم میگیرد. با خودم فکر میکنم چه بر سر زندگی من خواهد آمد، سرنوشتم چه خواهد شد. سخت است که نه آیندهای دارم، نه به چیزی دلم قرص است. حتی نمیتوانم پیشبینی کنم چه بر من خواهد رفت. به پشتسرم هم میترسم نگاه کنم، گذشته چنان از اندوه دمادم است که عقبِ یک خاطره رفتن قلبم را تکهتکه میکند. قرنی نیاز است برای گریستنِ من از دست آدمهای بدی که نابودم کردند!
mahnooshghbi
من سرم درد میکند، کمرم هم درد میکند و افکارم هم جور غریبی شدهاند، گویی آنها هم درد میکنند؛ امروز غمگینم، وارنکا!
zhrayzdi
اکنون باز اندیشههای تیره و غمگین هجوم آوردهاند. ناگاه دلم میگیرد. با خودم فکر میکنم چه بر سر زندگی من خواهد آمد، سرنوشتم چه خواهد شد. سخت است که نه آیندهای دارم، نه به چیزی دلم قرص است. حتی نمیتوانم پیشبینی کنم چه بر من خواهد رفت. به پشتسرم هم میترسم نگاه کنم، گذشته چنان از اندوه دمادم است که عقبِ یک خاطره رفتن قلبم را تکهتکه میکند. قرنی نیاز است برای گریستنِ من از دست آدمهای بدی که نابودم کردند!
zhrayzdi
ادبیات چیز خوبی است، وارنکا، زیاده خوب. این را پریروز، پیش آنها فهمیدم. چیز عمیقی است! به قلب آدمها قوت میبخشد. آموزنده است و دربارهٔ همهچیز توی این کتابها مینویسند. خیلی خوب مینویسند! ادبیات تابلو نقاشی است، به عبارتی، هم تابلو است و هم آینه. جلوهگرِ شگفتی است و انتقادی پُرظرافت، راهورسمی است برای آموزش و پرورش.
•Pinaar•
«آرام گیر! خاکستر نازنین تا بامداد سُرور.»
مهدی بنیادی
به پدرش نامه مینوشت و از او تقاضای پول میکرد: «زندگی در اردوگاه دانشکدهٔ نظامی برای هر دانشجو دستکم چهل روبل خرج برمیدارد… تازه این شامل اقلامی مانند چای و شکر و… نمیشود. این مبلغ بدواً و بدون محاسبهٔ آنها لازم است، نه برای حفظ ظاهر بلکه فقط و فقط برای نیازهای اولیه… از اینرو و با احترام به نیازهای خودِ شما، من چای نخواهم خورد.»
مهدی بنیادی
بعدش درجا به این فکر افتادم که ما آدمهایی که در گرفتاری و آشفتگی زندگی میکنیم، باید به خوشبختیِ پاک و بیدغدغهٔ پرندههای آسمان رشک ببریم
غَزال_ک
حجم
۲۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۲۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد