بریده‌هایی از کتاب پایداری شجاعت

سر دشمنان بر زمین آوریم جهان زیر مُهرِ نگین آوریم نظامی

برای رسیدن به تکاملِ بشری، باید بار دیگر ابر مرد باستانی را در میان خود بیابیم (هگل)

شمشیربندیست فلک اقتدار و جنگ انگیز و ناهمتا از سوادِ آذرپادگان، به نام آتروپات، که به سبب خونکاری ز جنگ بیزار می‌شود و پا در پند پدر می‌گذارد. ناگه رویدادی وهم انگیز بر او رخ می‌دهد، جنبشِ زمان او را می‌بلعد و ریسمانِ عهدِ باستان به آینده می‌پیوندد و خود را در دو هزار سال دورتر در مغرب می‌یابد، و همگام و همدم با مردِ اولِ صلحِ جهان می‌گردد، و جدال و گفتگویی میان جنگاورترین مردِ باستان و مردِ صلحِ کنونی در می‌گیرد.

دنیای باستان به سرعت در مسیر تکامل پیش می‌رفت که به ناگه تحت عواملی نامعلوم این روندِ کمال نابود گشت، که بی‌شک اگر سرنگونساری دنیای باستان نبود ما اکنون در کرات دیگر به سر می‌بردیم (نیوتن)

ز مرد باستان شنیدی این حکایت باستان را نبین زیرِ قتل و جنایت پدران پاک نهادن میراث به حق و هوده جهان نیامده به اینجا بی‌حال و بیهوده

بسی نام نیکو رانده شد بسی دفتر باستان خوانده شد. (اسدی)

حکایتیست در بابِ بزرگ جنگاورِ جهان همنوردِ آرش کمانگیر، هادانِ دشمن دمار می‌باشد، که یاس و ناامیدی برو چیره شده و شمشیر رها و جهان را به بیداد و ستم می‌سپارد، ناگه کاهنی کهنسال بر او ظاهر و او را به نیتِ نبرد سوی وحشتگاهی نفرت انگیز راهی می‌کند......

این عناصر نامحسوس که سبب پایداری و گسترانندگی جهان و چرخش هماهنگ می‌شود، عناصری نیستند جز شجاعت و عشق و همبستگی، که چرخش جهان بدون آنها وارد چرخش معکوس یا چرخش اهریمنی می‌شود که عناصر نامحسوسی دیگر در آنجا حاکم می‌باشند همچو ترسندگی و کینه و نفرت و بیزاری.

تمسخر بلند کرد و گفت: چی می‌گی بابا مثل اینکه زیاد خوردی، حالت خوش نیستا، برای اینکه بتونی تو این جامعه بشری موفق باشی، باید زرنگ باشی، منظورم و می‌فهمی که، آره خوب گوش کن پس. دلیل موفقیت من اینه، به کسی نگیا. همیشه در پی سود خودت باش، جز خودت به هیچ کس احترام نگذار، بدی کنا اما یک جورایی وانمود کن که داری بهترین خوبی رو بهشون می‌کنی. حریص باش و هر چه می‌تونی مال دیگرانو تصاحب کن، بخشنده نباشی یعنی خسیس باش، خشن و درنده خو باش

زیر سایۀ این ستمگران جنگ دیگر دلاوری نمی‌خواهد، ترسویان می‌کشند و می‌درند و می‌برند. رشادت مرده