بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب دوست ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب دوست ها

بریده‌هایی از کتاب کتاب دوست ها

نویسنده:امیلی هنری
انتشارات:انتشارات آهین
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۳ رأی
۳٫۷
(۱۳)
کتاب‌های خوب باعث شادی خانم‌ها می‌شود. که یک حقیقت جهانی است.
Josee
اما من نتونستم این کار رو بکنم. نمی‌تونم با مردمی که می‌دونم از من متنفرن، گپ بزنم. نمی‌تونم با مردمی خوش‌رفتاری کنم که فکر می‌کنم کله‌پوکن.
Fatemeh
‫حالا دلیل این همه سال گریه نکردنم را می‌فهمم. می‌خواهم تمام شود. می‌خواهم درد جمع و به بخش‌هایی تقسیم شود که از پسش بربیایم. تمام این مدت فکر می‌کردم اینکه من را مثل یک هیولا می‌بینند، بدترین اتفاقی است که می‌توانست برایم بیفتد. حالا می‌بینم که ترجیح می‌دهم بی‌احساس باشم تا چیزی که واقعاً و در اعماق وجودم، هستم. هر ثانیه از هر روز، ضعیف و درمانده هستم، گاهی آن‌قدر می‌ترسم که حس از هم گسیختگی دارم. ‫ترس ازدست دادن دارم. از گریه کردن می‌ترسم. می‌ترسم به محض شروع کردن گریه، هرگز نتوانم جلوی خودم را بگیرم و هر آنچه ساخته‌ام، زیر بار احساسات سرکشم، خراب شود.
Josee
هیچ‌چیزی جز حلقه شدن دستان مامان به دورم، نمی‌توانست به سرعت گریه‌ام را در بیاورد. چون آن موقع... و فقط همان موقع، می‌دانستم آنجا جایی امن برای درهم شکستن است.
Josee
گاهی‌اوقات، حتی با اینکه صفحهٔ آخر داستان را خوانده‌ای و فکر می‌کنی همه‌چیز را می‌دانی، کتاب راهی برای غافلگیر کردنت پیدا می‌کند.
Josee
‫نقطه‌ای کف پایم است که حالا حسی ندارد. پایم را روی خرده شیشه‌ای گذاشتم و اعصاب آن قسمت از بین رفت. دکتر گفت خوب می‌شود اما سال‌ها گذشته و آن بخش هنوز بی‌حس است. ‫سال‌هاست قلبم هم همین‌طور است. انگار روی تمام ترک‌هایش پینه بسته.
Josee
نمی‌دانستم ممکن است این‌قدر دلت برای فردی تنگ شود که درست در کنارت نشسته، آن‌قدر زیاد که دردت بیاید.
sima meshkat
زندگی همین است. همواره تصمیماتی می‌گیری، قبل از اینکه آخرشان را بدانی، راه‌هایی را انتخاب می‌کنی که مسیرت را از دیگران دور می‌کند. شاید به همین دلیل است که ما ابناء بشر، قصه‌ها را دوست داریم. به دلیل تمام آن فرصت‌های دوباره، امکان تجربه کردن زندگی‌هایی که هرگز نخواهیم داشت.
salva
انگار که خاطرات او صفحات روزنامه است و هربار که بیرونشان بیاورم، رنگ نوشته‌ها کمی محوتر و کاغذشان چروک‌تر می‌شود.
Josee
نمی‌دانستم ممکن است این‌قدر دلت برای فردی تنگ شود که درست در کنارت نشسته، آن‌قدر زیاد که دردت بیاید.
Josee
زن بودن یعنی همین. امکان ندارد بتوانی زن خوبی باشی. اگر اشکت دم مشکت باشد و احساساتت را نشان بدهی، یعنی عصبی هستی. اگر اشک و احساس را کنار بگذاری تا نامزدت مجبور نباشد نازت را بکشد، یعنی یک عوضی سنگدل هستی.
Josee
یک واقعیت جهانی دیگر که آستن کتاب غرور و تعصب را برمبنای آن نوشته، این است: وقتی به خودت می‌گویی راجع به چیزی فکر نکن، به تنها چیزی که فکر می‌کنی همان است.
کتاب خور
و این سؤال پیش می‌آید: قرار است به قتل برسیم؟
sima meshkat
زندگی همین است. همواره تصمیماتی می‌گیری، قبل از اینکه آخرشان را بدانی، راه‌هایی را انتخاب می‌کنی که مسیرت را از دیگران دور می‌کند. شاید به همین دلیل است که ما ابناء بشر، قصه‌ها را دوست داریم. به دلیل تمام آن فرصت‌های دوباره، امکان تجربه کردن زندگی‌هایی که هرگز نخواهیم داشت.
salva
زندگی همین است. همواره تصمیماتی می‌گیری، قبل از اینکه آخرشان را بدانی، راه‌هایی را انتخاب می‌کنی که مسیرت را از دیگران دور می‌کند. شاید به همین دلیل است که ما ابناء بشر، قصه‌ها را دوست داریم. به دلیل تمام آن فرصت‌های دوباره، امکان تجربه کردن زندگی‌هایی که هرگز نخواهیم داشت.
salva
می‌توانی یک شهرنشین را از شهر خارج کنی، اما شهر همیشه درونش باقی می‌ماند.
Fatemeh
زیر کلماتش حرف ناگفته‌اش را می‌شنوم: من اینجام. ‫فکر می‌کنم: الان اینجایی. ‫چون هیچ‌چیز... چه زیبایی چه زشتی... جاودانی نیست.
Josee
می‌گوید: «من همیشه طرفدار حقیقتم.»‌ ‫می‌گویم: «هیچ‌کس همیشه طرفدار حقیقت نیست. بعضی وقت‌ها حقیقت چرنده.» ‫«همیشه بهتره به جای گمراهی، با حقیقت روبرو بشی.» ‫«گاهی وقت‌ها هم باید ملاحظات اجتماعی داشته باشی.»
Josee

حجم

۳۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۲۵ صفحه

حجم

۳۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۲۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد