بریدههایی از کتاب پایان ضیافت
۲٫۷
(۶)
حالا نگوچی از دورنمای گیرافتادن در یک زندگی خانودگی که بیثباتیش تا ابد تکرار و نو میشد، گیجی تلخی را حس میکرد.
mayabidar
اگر کازو دیگر نمیتوانست عضوی از خانوادهٔ نگوچی باشد، مطمئناً مسافر مسیری میشد که به این قبر متروکه میرسید. این حس شهودی نسبت به آینده، صراحت وقیحانه ای داشت.
اما چیزی از دور داشت کازو را صدا میزد؛ یک زندگی زنده و جاندار، هر روز شلوغ و گرفتار، با آدم های بسیاری که در رفت و آمد بودند. چیزی شبیه یک آتش نامیرا او را به خود میخواند. دنیایی که در آن خبری از تسلیم یا آرزوهای وانهاده، یا اصول و قوانین پیچیده نبود. البته دنیایی ریاکار بود و ساکنانش هم دمدمی مزاج، اما در عوض صدای خنده های خوشدلانه در آن بلند بود.
mayabidar
عموماً تربیت کردن و تغییر دادن یک فرد بالغ ناممکن است
mayabidar
میبایست بر سیاست، عشق، و اخلاق هم همچون بروج فلکی، قوانین ثابتی حاکم باشد. بنابراین هر عمل خیانتکارانه ای دقیقاً برابر با سایر اعمال خاینت کارانه بود، و همگی آن ها نیز در حکم خیانت به پیکرهٔ کلی اصول بنیادین بودند. پاکدامنی سیاسی یک زن زناکار، و خیانتکاری سیاسی یک زن نجیب، هر دو نمایانگر یک جور بی اخلاقی بودند. جنایتکارانه ترین بخش خیانت، سرایت آن بین افراد نیک و بنابراین تسریع فروپاشی کل ساختار بنیادین بود. مطابق این فلسفهٔ سیاسی قدیمی و متاثر از تفکر چینی، چرخیدن دفترچهٔ وام کازو میان دشمنان سیاسی نگوچی معادل خیانت زناشویی کازو
mayabidar
به رغم میلش قلبش به طپش افتاد. حالا برای اولین بار (گرچه خودش نمیفمید) داشت به اصل اساسی سیاست یعنی خیانت نزدیک میشد.
mayabidar
عقل سلیم در جامعهٔ سنتی و کهنه ای که کازو در آن بزرگ شده بود میگفت که جذابیت های زنانه سلاح قدرتمندی است که میتواند بر پول و قدرت فائق بیاید؛
mayabidar
یامازاکی شنوندهٔ خوبی بود و کازو حس میکرد موقع صحبت با یامازاکی کلماتش فقط در سطح صورت او پراکنده نمیشوند بلکه مطمئناً و عمیقاً در پشت چهرهٔ سنگینش که لبخندی دائمی داشت، ته نشین میشوند.
mayabidar
نظرش معنای سیاست این بود: تظاهر به رفتن به دستشویی مردانه ولی فرار کردن و به کل ناپدید شدن؛ پشت همکاری را به دیوار کوبیدن و در همان حال، با خنده و شوخی سیگاری را با او شریک شدن؛ تظاهر به خندیدن در اوج عصبانی بودن، یا خشمگین شدن بدون داشتن ذره ای احساس خشم واقعی؛ مدتی طولانی در سکوت نشستن و به آرامی ذرات گرد و غبار را از آستین تکاندن، و از این دست. خلاصه، نمایش دادن مثل یک گیشا. رایحهٔ تند پنهانکاری که به سیاست آویزان بود، شباهتش را با جهان عاشقانه تقویت میکرد.
mayabidar
ازدواج کردن مثل سهام خریدنه. طبیعیه که وقتی قیمتشون پایینه بخری، اما چرا باید بخوای سهامی رو بخری که هیچ جای افزایش قیمت نداره؟
mayabidar
حجم
۲۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۷۸,۰۰۰
۲۳,۴۰۰۷۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد