بریدههایی از کتاب شورای شش نفره
۴٫۸
(۲۰)
آنگاه عمر برای هر یک از آن شش تن عیبی بر شمرد. و از جمله درباره زبیر گفت: «.. تو یک روز انسانی و روز دیگر شیطان!» .
به طلحه گفت: «پیامبر (ص) در حالی از دنیا رفت که به خاطر جملهای که بعد از نزول آیه «حجاب» گفته بودی، از تو خشمگین بود» .
به سعد بن أبیوقّاص نیز گفت: «تو مرد جنگجویی هستی (به کار خلافت نمیآیی) . قبیله بنیزهره (اشاره به قبیله سعد است) کجا وخلافت و رسیدگی به امور مردم کجا!» .
به عبدالرّحمن بن عوف نیز گفت: «اگر نیمی از ایمان مسلمانان را با ایمان تو بسنجند، ایمان تو بر آنان برتری مییابد، ولی خلافت به انسان ضعیف نمیرسد» .
آنگاه به علی (ع) رو کرد و گفت: «تنها عیب تو آن است که در تو شوخطبعی است. با این حال، اگر تو والی بر مردم شوی، آنان را بر مسیر حقّ واضح و شاهراه روشن، هدایت میکنی» .
و در پایان به عثمان گفت: «گویا میبینم که خلافت را قریش به دست تو دادهاند و تو نیز بنیامیه را بر گُرده مردم سوار میکنی وبیتالمال را در اختیار آنان میگذاری (و بر اثر شورش مسلمانان) گروهی از گرگان عرب تو را در بسترت میکشند» .
مادربزرگ علی💝
آنگاه به علی (ع) رو کرد و گفت: «تنها عیب تو آن است که در تو شوخطبعی است. با این حال، اگر تو والی بر مردم شوی، آنان را بر مسیر حقّ واضح و شاهراه روشن، هدایت میکنی» .
مبین
علی (ع) فرمود: «لقد علمتم أنّی أحقّ النّاس بها من غیری؛ ووالله لاُسلمنَّ ما سَلِمت اُمور المسلمین، ولم یکن فیها جور إلّا علیَّ خاصّة، إلتماسآ لأجر ذلک وفضله، وزهدآ فیما تنافستموه من زُخْرفه وزِبْرجه؛ شما خوب میدانید که من از هر کس، به امر خلافت شایستهترم (ولی شما به خاطر آنکه مرا در مسیر منافع خود نمیبینید، مانع آن شدید) امّا به خدا سوگند! تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد و تنها به من ستم شود، سکوت اختیار میکنم، تا از این طریق پاداش و فضل الهی را به دست آورم و در برابر زر و زیورهایی که شما به خاطر آن با یکدیگر رقابت دارید، پارسایی ورزیده باشم» . سپس آن حضرت دست خود را دراز کرد و بیعت نمود.
seyed
اگر سیر تاریخی کربلا و عاشورا را پیگیری کنیم سرِ آن رشته، به شورای شش نفره میرسد که خلافت عثمان و سپس تقویت جبهه اموی را در پی داشت و هنوز که هنوز است رنج آن زخم عمیق بر اندام تاریخ اسلام نمایان است و آثارش تاکنون نیز باقی است.
نتیجه آنکه، پیامد کوتاه مدت شورای شش نفره، خلافت عثمان، رواج تبعیض و خویشاوند سالاری و تقویت جبهه اموی در عصر زمامداری او بود و پیامد درازمدّت آن ـ که هنوز اسلام و امّت اسلامی از آن رنج میبرد ـ تضعیف جبهه اهلبیت:، شورش علیه امیرمؤمنان علی (ع) و سلطه فرزندان ابوسفیان و مروانیان بر جان و مال مردم و تاخت و تاز علنی به ارزشهای اسلامی بود.
seyed
از آثار شورای شش نفره، تقویت جبهه اموی در عصر عثمان بود. آثار کوتاه مدت و دراز مدّت آن بررسی گردید و روشن شد که فتنههای بعد در جهان اسلام ریشه در آن دارد و امّت اسلامی هنوز هم زخم خورده آن شورا و آن انتخاب ناصواب است.
کامکار
به دنبال آن، علی (ع) از آن جلسه خارج شد و اصحاب شورا در پی او رفتند و با تهدید به وی گفتند: «بایع وإلّا جاهدناک؛ بیعت کن، در غیر این صورت با تو پیکار خواهیم کرد» در پی این تهدیدات، علی (ع) برگشت و با عثمان بیعت کرد.
M_`N
داستان جعل حدیث در عصر معاویه و بدعتهای فراوان در دین
در عصر او و فرزندش یزید، لعن و ناسزاگویی علنی به علی (ع) بر فراز منابر و ماجرای غمانگیز کربلا و آثار مخرّب فرهنگی حکومت آنان و ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان و پدیدآمدن فرقههای گوناگون همه و همه از آثار درازمدّت شورای شش نفره است که همچنان امّت اسلامی از آن رنج برده و بار آن تصمیمِ ناصواب، بر دوش امت سنگینی میکند
F313
این درخواست را عبدالرّحمن سه بار مطرح ساخت و در هر بار علی (ع) همین پاسخ را داد و عثمان نیز پاسخ مثبتش را تکرار کرد؛ در نتیجه عبدالرّحمن دست در دست عثمان نهاد و گفت: «ألسّلام علیک یا أمیرالمؤمنین» .
M_`N
در پایان به عثمان گفت: «گویا میبینم که خلافت را قریش به دست تو دادهاند و تو نیز بنیامیه را بر گُرده مردم سوار میکنی وبیتالمال را در اختیار آنان میگذاری (و بر اثر شورش مسلمانان) گروهی از گرگان عرب تو را در بسترت میکشند» .
راستی حیرتآور است که عثمان با این مشکل عظیم که عمر به آن اشاره کرده به خلافت برگزیده میشود و علی به بهانه کوچکی یعنی شوخطبعی به کنار گذاشته میشود (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!)
F313
سپس عبدالرّحمن به گروه پنجاه نفری که سرکرده آنان «ابوطلحه انصاری» بود رو کرد و گفت: ای ابوطلحه! عمر چه دستوری به تو داده است؟ گفت: به من دستور داده آن کس که میان مسلمانان اختلاف بیندازد را به قتل برسانم.
عبدالرّحمن آنگاه رو به علی (ع) کرد و گفت: اکنون بیعت کن، وگرنه دستور عمر را درباره تو به اجرا خواهیم گذاشت!
M_`N
مطابق نقل بلاذری، علی (ع) به عمویش عبّاس از سخن عمر که گفته بود: «در صورت تساوی با گروهی باشید که عبدالرّحمن بن عوف با آنهاست» اظهار ناخرسندی کرد و فرمود: «والله لقد ذهب الأمر منّا؛ به خدا سوگند! خلافت از خاندان ما رفت!» . عبّاس گفت: «چگونه چنین سخن میگویی؟» فرمود: «سعد بن ابیوقّاص که با پسر عمویش عبدالرّحمن مخالفت نخواهد کرد و عبدالرّحمن نیز داماد عثمان
است و با یکدیگر اختلاف نخواهند کرد و اگر طلحه و زبیر نیز با من باشند (به سبب وجود عبدالرّحمن در آن طرف) نفعی به حال ما نخواهد داشت» .
M_`N
پی آمد بسیار تأسّفبار دیگر شورا که با انتخاب عثمان اتفاق افتاد، تقویت جبهه بنیامیه بود. آنان که دشمنان قسمخورده رسول خدا (ص) بودند و پس از فتح مکه و در لوای پیروزی چشمگیر اسلام به ظاهر مسلمان شده بودند، ناگهان قدرت یافتند
F313
آنگاه به علی (ع) رو کرد و گفت: «تنها عیب تو آن است که در تو شوخطبعی است. با این حال، اگر تو والی بر مردم شوی، آنان را بر مسیر حقّ واضح و شاهراه روشن، هدایت میکنی» .
و در پایان به عثمان گفت: «گویا میبینم که خلافت را قریش به دست تو دادهاند و تو نیز بنیامیه را بر گُرده مردم سوار میکنی وبیتالمال را در اختیار آنان میگذاری (و بر اثر شورش مسلمانان) گروهی از گرگان عرب تو را در بسترت میکشند» .
کامکار
دوم آنکه: خود آن حضرت علت حضورش را در آن جلسه برای دوری از تفرقه دانست
F313
این خلافت پس از قبیله تَیم (ابوبکر) و قبیله عدی (عمر) به تو رسیده است. اکنون آن را همچون گوی (میان قبیله خودت) بگردان و پایههای آن را بنیامیه قرار ده (و بدان که) مسأله فقط، فرمانروایی است (نه خلافت اسلامی) و من که بهشت و دوزخی را نمیشناسم!
F313
شما خوب میدانید که من از هر کس، به امر خلافت شایستهترم (ولی شما به خاطر آنکه مرا در مسیر منافع خود نمیبینید، مانع آن شدید) امّا به خدا سوگند! تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو به راه باشد و تنها به من ستم شود، سکوت اختیار میکنم، تا از این طریق پاداش و فضل الهی را به دست آورم و در برابر زر و زیورهایی که شما به خاطر آن با یکدیگر رقابت دارید، پارسایی ورزیده باشم» . سپس آن حضرت دست خود را دراز کرد و بیعت نمود.
آسمان دار
لازم میدید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقّانیت خود را اثبات نماید و در صورت عدم مشارکت ممکن بود گفته شود که او چون خود را لایق این جایگاه نمیدید، در آن شرکت نکرد و یا اگر میآمد، ما او را خلیفه میکردیم.
ElnAz
خلیفه با این گزینش هم پاداش محبّت عثمان را داد و هم ظاهرآ اتّهام جانبداری را از خود مرتفع ساخت!
جواد
نخست آنکه: آن حضرت خود را شایسته امامت و خلافت میدانست و لازم میدید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقّانیت خود را اثبات نماید و در صورت عدم مشارکت ممکن بود گفته شود که او چون خود را لایق این جایگاه نمیدید، در آن شرکت نکرد و یا اگر میآمد، ما او را خلیفه میکردیم
F313
برتری رأی عبدالرّحمن بر سایر آرا ـ در صورت تساوی ـ ابهام دیگر آن ماجراست و شاید سازوکاری برای تقویت جبهه عثمان بود.
جواد
حجم
۴۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
حجم
۴۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
قیمت:
رایگان