بریدههایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم
۴٫۲
(۳۱۲)
هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظیست.
Pariya
هلیا!
من هرگز نخواستم که از عشق افسانهیی بیافرینم؛
باورکن!
من میخواستم که با دوستداشتن زندگیکنم __ کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوستداشتن، فقط لحظهها را میخواستم.
آن لحظهیی که تو را به نام مینامیدم.
کاربر ۱۸۲۰۹۵۷
من هرگز نخواستم که از عشق افسانهیی بیافرینم؛
باورکن!
من میخواستم که با دوستداشتن زندگیکنم __ کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوستداشتن، فقط لحظهها را میخواستم.
آن لحظهیی که تو را به نام مینامیدم.
آن لحظهیی که خاکستریِ گذرای زمین در میان موج جوشانِ مِه، رطوبتی سحرگاهی داشت.
Fatima
ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را میتوان دید و باورنکرد و بسیاری چیزها را ندیده باورکرد.
Fatima
به این شهر سوگند میخورم
و تو ــ ساکن در این شهری
و سوگند به پدر، و فرزندانی که پدیدآورد
که انسان را در رنج آفریدهییم...
قرآن کریم _ سورهی بَلَد
Fatima
هلیا! احساسِ رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازد. من از آن که دو انگشت بر او باشد انگشت بر میدارم. رقیب، یک آزمایشگرِ حقیر بیشتر نیست. بگذار آنچه از دست رفتنیست ازدستبرود.
Anwar Samiri
ما در روزگاری هستیم، هلیا، که بسیاری چیزها را میتوان دید و باورنکرد و بسیاری چیزها را ندیده باورکرد.
teorian
تو به دیوار تکیه میدهی و مرا نگاه میکنی.
آه هلیا... چیزی خوفناکتر از تکیهگاه نیست. ذلّت، رایگانترین هدیهی هر پناهیست که میتوان جست.
هلیا، اگر دیوار نباشد پیچک به کجا خواهدپیچید؟
اسکناسهای کهنه را نوارهای چسب حمایت میکنند،
سربازان را
سنگرها.
teorian
گریز، اصل زندگیست.
گریز از هر آنچه که اجبار را توجیه میکند.
Mina.Hp
شک چیزی به جای نمیگذارد. مِهر، آن متاعی نیست که بشود آزمود و پس از آن، ضربهی یک آزمایش به حقارتْ آلودهاش نسازد. عشق، جمعِ اعداد و ارقام نیست تا بتوان آن را بهآزمایشگذاشت، باز آنها را زیر هم نوشت و باز آنها را جمعکرد.
Mina.Hp
التماس شُکوه زندگی را فرو میریزد. تمنّا، بودن را بیرنگ میکند. و آنچه از هر استغاثه به جای میماند ندامت است.
Mina.Hp
نفرینْ بیریاترین پیامآور درماندگیست.
Mina.Hp
نفرینْ پیامآور درماندگیست و دشنامْ برای او برادریست حقیر...
Mina.Hp
آیا هنوز ریزش باران بر گونههایت تو را شاداب میکند؟
آیا هنوز بوی بیدها زمانی که از کنارشان میگذری شادی میآفریند؟
helya.B
میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آنکس که غریب نیست شاید که دوست نباشد.
AS4438
نه هلیا! بازگشت، محبّت را خراب نمیکند. کسی خواهدآمد و آمدن را زنده نگاه خواهدداشت.
MhmD
هلیا، یک سنگ بر پیشانیِ سنگیِ کوه خورد. کوه خندید و سنگ شکست. یک روز کوه میشکند. خواهیدید.
MhmD
و روزی دانستیم__ و تو نیز خواهیدانست__ که زمانْ جاودانبودن همهچیز را نفی میکند.
پوسیدگی بر هر آنچه پنهان شدهاست دست مییابد و افسوس بهجای میماند.
MhmD
هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظیست.
MhmD
آنچه هنوز تلخترین پوزخندِ مرا برمیانگیزد «چیزیشدن» از دیدگاه آنهاست__ آنها که میخواهند ما را در قالبهای فلزّی خود جای بدهند.
shariaty
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان