بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کودکستان آقا مرسل | طاقچه
کتاب کودکستان آقا مرسل اثر داوود امیریان

بریده‌هایی از کتاب کودکستان آقا مرسل

۴٫۷
(۱۸۱)
«از قدیم گفتن، آدم بی‌عشق مثل تنبون بی‌کش می‌مونه.»
zsmirghasmy
«خداجون، خودم و این رفیق خل‌تر از خودم رو به دست با کفایتت می‌سپارم.» دانیال لب گزید و گفت: «الهی آمین.»
ka'mya'b
هم‌زمان با پخش موسیقی از یک پخش صوت کهنه و قدیمی دستان رهبر سرود شروع به تکان‌خوردن کرد و قلب سیاوش به دهانش آمد. مدرسه‌ی موش‌ها: ک مثل کپل، صحرا شده پر زگل، گ مثل گردو، بنگر به هر سو، ب مثل بهار... سیاوش آه سوزناکی کشید و سرش را پایین انداخت. دانیال صورتش را در پنجه‌هایش پنهان کرد تا کسی غم و غصه‌اش را نبیند. رستم و سهراب دندان‌قروچه‌کنان فکر می‌کردند که به ‌کدام یک از اعضای گروه سرود حمله کنند. حسین نجفی مجسمه شده و هاج‌وواج به گروه سرود خیره مانده بود. حتی، فرماندهان هم می‌خندیدند. فقط آقامرسل بود که به زحمت جلوی خنده‌اش را گرفته و به دوردست‌ها خیره شده بود. آ مثل آواز، قصه شد آغاز... در پایان سرود رزمنده‌ای فریاد کشید: «برای سلامتی نوگلان کودکستان آقامرسل، یه‌بار دیگه صلوات بفرست.»
Reyhoone.v
تا بدبختی و رنج نکشی، خام و گاگول می‌مونی.
ka'mya'b
دهان رستم پر از خون شده و چشمانش بسته بود. چند جای سینه‌اش سوراخ شده بود. دیگر تکان نمی‌خورد. علی به آرامی گفت: «بذار بخوابه. نگاه کن چه خوشگل خوابیده؟»
یلدا
پیامبر فرموده هر زبان جدید یک دنیای جدیده.
ka'mya'b
نوجوان شنگول، مثل رهبر ارکستر موسیقی، دودستش را رو به گروه سرود بالا برد. هم‌زمان با پخش موسیقی از یک پخش صوت کهنه و قدیمی دستان رهبر سرود شروع به تکان‌خوردن کرد و قلب سیاوش به دهانش آمد. مدرسه‌ی موش‌ها: ک مثل کپل، صحرا شده پر زگل، گ مثل گردو، بنگر به هر سو، ب مثل بهار... سیاوش آه سوزناکی کشید و سرش را پایین انداخت. دانیال صورتش را در پنجه‌هایش پنهان کرد تا کسی غم و غصه‌اش را نبیند. رستم و سهراب دندان‌قروچه‌کنان فکر می‌کردند که به ‌کدام یک از اعضای گروه سرود حمله کنند. حسین نجفی مجسمه شده و هاج‌وواج به گروه سرود خیره مانده بود. حتی، فرماندهان هم می‌خندیدند. فقط آقامرسل بود که به زحمت جلوی خنده‌اش را گرفته و به دوردست‌ها خیره شده بود. آ مثل آواز، قصه شد آغاز... در پایان سرود رزمنده‌ای فریاد کشید: «برای سلامتی نوگلان کودکستان آقامرسل، یه‌بار دیگه صلوات بفرست.» سیاوش طاقت نیاورد و به‌طرف چادر دوید. دانیال هم پشت سرش شروع به دویدن کرد.
Reyhoone.v
کربلایی، که به ‌صورت حسین دقیق شده بود، گفت: «از قدیم گفتن، آدم بی‌عشق مثل تنبون بی‌کش می‌مونه.»
JaMaL
«این‌که خیلی نامردیه. آدم این همه انرژی بسوزونه، از خستگی رو به قبله بشه، بعد یه‌ذره نون و پنیر کپک‌زده دستش بدن؟ حق با سهرابه. رستمم باشه دوقلو می‌زاد.» رستم باز جوش آورد. سهراب غش‌غش خندید. رستم دق‌دلیش را سر سهراب خالی کرد و گفت: «می‌بینی گرسیوز، تو این حرف رو تو دهنا انداختی. حالا عالم و آدم می‌گن رستم دوقلو می‌زاد.»
یا فاطمه زهرا (س)
علوی به سرعت برخاست و گفت: «مگه نگفتم تقلب بی‌تقلب؟» بمـب... هم‌زمان با شلیک گلوله، یک سوراخ در سقف چادر پیدا شد و باریکه‌ی نور مثل انگشت اشاره به کف چادر چسبید. علوی، که از شلیک ناگهانی گیج شده بود، بروبر به اسلحه نگاه کرد. اسماعیل تته‌پته‌کنان گفت: «آقا اجازه، ما که گفتیم مراقب باشید، ماشه‌اش خرابه.»
...

حجم

۴۴۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۴۴۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۰صفحه بعد