بریدههایی از کتاب حجاب و آزادی روابط
۴٫۱
(۲۱)
ما میخواهیم قبل از اینکه فکری را عوض کرده باشیم، لباسها را عوض کنیم! این خیلی سطحینگری است که بخواهیم چادری بر سری بیندازیم، بدون اینکه در آن سر و مغز، حرکت و شناختی بهوجود آورده باشیم. بر فرض چنین حجابی تحقق پیدا کند و چنین لباسی را کسی بر دوش کشد؛ چه سودی دارد و چه نتیجهای جز خستگی و سنگینی و نفرت و انزجار؟!
جواد
یک عمر خرجِ گرفتن و دوختن و بعد هم نمایش دادن شده! پس حرکت کجاست؟
سپیده ی صبح
و مؤمن، کسی که جهت دارد و راه افتاده، گرد و خاکی بلند نمیکند؛ طوری راه میرود که خلق نسوزند؛ طوری راه میرود که خلق به راه بیایند.
میم مهاجر
در مسئله نیازها، روحها وقتی که عالی شدند، دوست دارند خودشان را به کسی نشان بدهند که بزرگ باشد. وقتی که روحها به این علو رسیدند، بزرگ را جز حق نمیبینند و جز با او و برای او نمیتوانند باشند. جز به او خودشان را نمیتوانند نشان بدهند و جز تعریف او را نمیخواهند. خلقی که بیملاکاند، تنبیهها و تعریفهاشان ارزشی ندارد.
میم مهاجر
حجاب در مدینه مطرح شد؛ هنگامی که زیربناها محکم و زمینهها آماده شده بود؛ آن هم برای آنهایی که جهت داشتند. ما بدون اینکه زمینهای آماده کرده باشیم، بدون اینکه مغزها را به آگاهی و شناخت، و دلها را به عشق و عقیدهای رسانده باشیم، حجاب میخواهیم!
جواد
دین بهخاطر اینکه بتواند بار احکام سنگین و نظامهای وسیع را تحمل کند، به ریشههایی احتیاج دارد و به زمینههایی. این زمینه از تفکر شروع میشود؛ تفکر در انسان و در جهان و در نقش انسان در جهان. این بینش و این تفکر و این جهانبینی، ما را به عقیدههایی میرساند و این عقیدههاست که میتواند نظامها و احکام را به تحقق برساند. مادامیکه این زمینه و این ریشه نباشد، احکام دوام ندارد؛ عادت و سنت خواهد بود و هیچ سنت و عادتی نمیتواند دوام بیاورد؛ ناچار گرفتار ضدسنتها و عصیانها و سرکشیها میشود. در جامعههای آزاد، ضدسنتها با آن دست و پنجه نرم میکنند و در جامعههای بسته، گروههای عاصی و سرکش در برابرش قد علم میکنند.
جواد
وقتی که انسان تا حد گاو تنزل کرده و تمام قلمرو حکومت این انسان و حرکتش از گهواره تا گور، و تمام هدف و ایدهاش زنده به گور کردن استعدادهای خودش است، بحث حجاب جای طرح ندارد!
Hossein Kashki
انسان وقتی که عظمت خودش را یاد کرد و فهمید کارش حرکت است، جهت حرکتی را پیدا میکند: عالی؛ و وقتی فهمید در این عالم، کارگر است، کارفرمایی انتخاب میکند: بزرگ؛ دیگر محرک در روح عظیم این انسان و حاکم بر او، جز الله نیست. آن که فهمید بزرگ است، دیگر کوچکها حرکتش نمیدهند.
میم مهاجر
دین با تفکر شروع میشود
جواد
چون نشاط، چیزی جز رشد استعدادهای انسان نیست.
agnelli_ed
ایستادن با بازگشت تفاوتی ندارد؛ هر دو، از قافله عقب افتادن و بهتنهایی اسیر شدن و در کویر مُردن و از دست رفتن است: "قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ... وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ". آنهایی که هدفی پیدا کردند، دیگر درنگ و آرام ندارند. مؤمن که جهت پیدا کرده و راه افتاده، دیگر نمیتواند آرام بگیرد و درنگ کند؛ از درنگ متنفر است. مؤمن نمیتواند بازی کند، نمیتواند سرگرمی داشته باشد؛ که نه بازیچه است، نه بازیگر، و نه تماشاچی. بازی مال بچههاست. سرگرمی برای آنهاست که کار ندارند. و درنگ برای آنهاست که راه را ندیدهاند: «اِنَّ المُؤمِنَ لَمَشْغُولٌ عَنِ اللَّعِبِ»؛«مؤمن از بازی، به گرفتاریها و کار خودش مشغول است.»
میم مهاجر
وقتی جهان آنقدر گسترده است و دنیا راه است و انسان کارش حرکت است، ناچار نقشش در این هستی، این میشود که از قانونهایی که در این هستی گذاشته شده، بهرهبرداری کند و آنها را با این حرکت، حرکتی رشید و پیشرو، هماهنگ کند. وقتی انسان دنیا را وسیع دید، دیگر در تنگنای یک مرحله نمیماند؛ وقتی خودش را عظیم دید، به کم قانع نمیشود؛ وقتی دنیا را راه دید، سر راه نمیماند.
میم مهاجر
درست است که علم، نظم هستی را به من نشان میدهد و هنر، زیباییاش را، و فلسفه، عمقش را؛ ولی وقتی من زمینهای نداشته باشم و در نگاه من، این هستی از شعور خالی باشد و حکمتی و هدف و جهتی در آن نباشد، آن زیبایی که هنر به من نشان میدهد و آن نظم و عمقی که علم و فلسفه به من یادآوری میکنند، باعث رنج بیشتر من میشود!
جواد
هر یک از احکام اسلامی، چه احکام اخلاقی و چه عبادی، به زمینه و ریشه و زیربنایی احتیاج دارد. مادامیکه این زمینهها و زیربناها تحقق پیدا نکند، این احکام تحقق نمییابد و شکل نمیگیرد
دختر کتابخون
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۲۲۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد