"آبرومندانه با خباثت جنگیدم، اما مقابله با خود شیطان شاید جاهطلبانه باشد."
baran
داستانی که از این ماجرا سر هم میکردی همردیف آثار تخیلی ژول ورن و برادران گریم میشد.
baran
«علاوه بر آن، شما مایهٔ ننگ انبوهی از مردان و زنان شرافتمندی هستید که از جان مایه گذاشتهاند تا شغل شما را به صدای قاطع عدالت تبدیل کنند. مایهٔ تأسف است که راه پربار کسانی چون جانسون و شکسپیر و توماس مور به امثال شما ختم میشود. از جلو چشمانم دور شوید.» ایستاد و با دست بلند و باریکش در را نشان داد. «کتابچهتان را بردارید و بروید. من و همکارم برای جوانکهای ترسویی که پیش از شنیدن حرف صاحبنظران خودشان را میبازند، وقت اضافی نداریم.»
baran
چون بسیار کم پیش میآمد این مرد استثنایی از کسی تعریف کند. پرسیدم: «پس با نتیجهای که گرفتم، موافقی؟»
«نه، کاملاً اشتباه نتیجه گرفتی.»
baran
میدانستی خونآشامها سایه ندارند؟»
baran