بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیرمرد و دریا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیرمرد و دریا

بریده‌هایی از کتاب پیرمرد و دریا

۴٫۵
(۱۰۵)
غروب آفتاب برای ماهی‌ها سخت‌ترین موقع روز است.»
amii._.r
فکر کرد «ناامیدی حماقت است. به‌علاوه از نظر من گناه است.» و فکر کرد «به گناه فکر نکن. هنوز فکر خیلی چیزها را باید بکنی تا نوبت به گناه برسد.
محمدحسن
با خود گفت: «عجب ماهی‌ای! حالا قلاب تو دو طرف دهنش فرورفته و می‌خواهد خودش را از شرش خلاص کند.» و فکر کرد «بعدش یک‌ دور می‌زند و تمام قلاب را می‌بلعد.» اما این را بلند نگفت، چون می‌دانست که اگر پیشاپیش از پیشامد خوشی حرف بزند، بدشگون است
محمدحسن
خیلی زود به خواب رفت و خواب آن‌وقت‌ها را دید که پسربچۀ کوچکی بود و در افریقا بود و خواب سواحل طلایی بی‌کران و سواحل سفید را دید که از سفیدی چشم را می‌زد و خواب صخره‌های بلند و کوه‌های قهوه‌ای عظیم را دید. مدت‌ها بود که شب‌ها در این سواحل زندگی می‌کرد و در خواب صدای غرش موج را که به ساحل می‌خورد، می‌شنید و قایق‌های بومی را که با امواج می‌آمدند، می‌دید.
سمانه
به خودش گفت: «چرا تو می‌توانی. تو تا ابد می‌توانی تاب بیاوری.»
Amir . M
او هنوز هم یک ماهی است و من دیدم که قلاب چه‌جوری گوشۀ دهانش نشسته بود و او دهانش را چه‌جوری محکم بسته بود. عقوبت قلاب چیزی نیست. عقوبت گرسنگی و مبارزه با حریف ناشناس از هر چیزی بدتر است.
Bahareh Sh
بخت به هزار شکل به آدم رو می‌کند و چطور می‌شود آن را شناخت؟ در هر صورت باید آن را به هر شکلی که درآمده باشد، گیر بیاورم و هر قیمتی که در عوض آن بخواهند بهشان بپردازم.
s.d.c
«اما من قلاب‌ها را با دقت نگه می‌دارم. فقط عیب کار اینست که دیگر شانس ندارم. ولی کسی چه می‌داند، شاید امروز داشته باشم. هر روز برای خودش یک روز تازه است. البته چه بهتر که آدم شانس داشته باشد، اما من بیشتر دلم می‌خواهد کارم درست و کامل باشد.»
IT_girl

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد