بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کان لم یکن | طاقچه
کتاب کان لم یکن اثر امیرعلی نبویان

بریده‌هایی از کتاب کان لم یکن

انتشارات:نشر مون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۸ رأی
۴٫۱
(۵۸)
هرچه زودتر مرده‌شور این هیئت وزیران دوزاری را ببرد، بهتر است.
_ZedNoon
«آنجا که همیشه به آن حمله می‌کنیم». رفته‌رفته و به مرور زمان از داخل همین جمله نام جزیره انتخاب شد. «آنجا» که نکره بود و باز نیاز به توضیح داشت، «همیشه» به لحاظ دستوری «قید» بود نه اسم، «که» و «به» و «آن» که هیچ... «می‌کنیم» هم که اصلاً فعل بود، اسم نبود؛ اگر بود، اسم مناسبی نبود... و دست‌آخر ـ تَهِ بار ـ ماند: «حمله» / استرایک!
_ZedNoon
اعلی‌حضرت بعد از اندکی تفکر و تأمل به این نتیجه می‌رسد که اگر آدمی‌زاد یک بار در زندگی حق داشته باشد مرتکب قتل عمد درجهٔ اول شود، یک چنین جایی‌ست! زیرا لطماتی که جری در این یک سال و نیم به سلطنت او زده، درمجموع تاریخ کم‌فراز و پرنشیب استرایک هیچ دشمن خون‌خواری به مملکت نزده است.
مسعود
«آنجا که همیشه به آن حمله می‌کنیم». رفته‌رفته و به مرور زمان از داخل همین جمله نام جزیره انتخاب شد. «آنجا» که نکره بود و باز نیاز به توضیح داشت، «همیشه» به لحاظ دستوری «قید» بود نه اسم، «که» و «به» و «آن» که هیچ... «می‌کنیم» هم که اصلاً فعل بود، اسم نبود؛ اگر بود، اسم مناسبی نبود... و دست‌آخر ـ تَهِ بار ـ ماند: «حمله» / استرایک!
_ZedNoon
اینکه نویسنده کمترین اعتقادی به آنچه تحریر کرده ندارد، و اساساً معتقد نیست هر چه در مناسبات اجتماعی و فرهنگی و غیره گل می‌کند، شکفته از کودی است که برخی عامدانه پایش ریخته‌اند و لزوماً تدبیر و حساب و سنجش دارد؛ اما چه کند که این‌طور نگاشته!
_ZedNoon
قهرمان ملی که در این فقره پای خودش هم تا کمر در لجن گیر بود، از ترس آبرو نمی‌توانست برای هم‌پیاله‌های دیروز و مادرپیاله‌های امروز شاخ‌وشانه بکشد. به همین جهت، برای به خاک مالیدن پَک‌وپوز گشادشان ناگهان یک شعبدهٔ بدیع از آستین بیرون آورد و طرحِ جامعِ «کس نخارد پشت من» را با اِعراب‌گذاری دقیق و مناسب به دربار ارائه کرد.
آرزو
مردمی که تا ثانیه‌های قبل نمی‌دانستند «کینگ تام» دقیقاً دارد از کدام عزت و آبرو و تاریخ پرافتخار حرف می‌زند، وقتی پای توهین و تحقیر و تجاوز بیگانگان وسط می‌آید، صدای نبض خود را تا بیخ گلو حس می‌کنند و موقعی که خبرِ واکنش غرورآفرین و خلاقانهٔ پرنس را می‌شنوند، کلاه‌ها را به هوا پرت می‌کنند و با مشت‌های گره‌کرده، فریاد فخر و سربلندی سر می‌دهند؛ چنان‌که گویی بغضِ تاریخیِ استرایک هم‌صدا با سوءهاضمهٔ قهرمان ملی تازه‌اش ترکیده باشد. و ملتی که تا همین چند دقیقهٔ پیش سرشان به کارشان بود و زندگی را در سرسبزی مزارع و سرزندگی فرزندان و غُل خوردن قابلمهٔ آش می‌دیدند، بی‌آنکه متوجه باشند، نزدیک بود با مفهوم منافع ملی آشنا شوند که ناگهان یک چیز دیگری آمد و مثل غلتک از روی آن رد شد: غرور ملی! و از آن لحظه به بعد همگی آن را داشتند...
آرزو
جری با شرمندگی معتقد است که می‌شود گاهی حقایق را نگفت و سیاست ایجاب می‌کند دلیل دیگری برای به نتیجه نرسیدن گفت‌وگوها تراشید و اصلاً چه لزومی دارد که مردم در جریان جزئیات اتفاقات مذاکره قرار گیرند؟ و تام با عصبانیت عقیده دارد اتفاقاً برعکس! سیاست ایجاب می‌کند برای محکم‌تر شدن بنیان سلطنت، جلب اعتماد عمومی و نیز در دفاع از تمام گوسفندان بی‌گناه تاریخ، گردن جری را با ساطور قطع کند... و باز سکوت حاکم می‌شود.
آرزو

حجم

۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۷۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
۱۶,۲۵۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد