. از دیدگاه پستمدرن، هیچ «خود» ی برای روانشناسی وجود ندارد که بتوان آن را مطالعه و درک کرد. نمیتوانم از صحت این موقعیت بهعنوان نقشه یا مدلی از واقعیت صحبت کنم، اما میتوانم بگویم که این تعریف جالبی از واقعیت بازیگر از درونِ جهان کاراکتر است.
مهی
نظریهٔ شناخت اجتماعی به این موضوع توجه میکند که مردم چگونه با مشاهدهٔ دیگران، یاد میگیرند. در پارادایم رفتارگرایی، چنین تصور میشد که تمام رفتارها از طریق تجربه تقویت میشوند. بااینحال بندورا نشان داد که میزان زیادی از یادگیری، صرفاً از طریق مشاهده و تقلید صورت میپذیرد.
مهی
رولو میکه تا آن زمان به دلیل ناراحتیاش از درمانهای عاطفهمحور و کار بر روی بدن که احساس میکرد اساساً درحال ترویج رویههای ضد روشنفکری هستند از جنبش فاصله گرفته بود، از روانشناسی انسانگرا و فعالیتهای آن بهعنوان یک «سیرک» انتقاد کرد و اظهار داشت: «این جنبش توسط علما شکل گرفت اما توسط هیپیها تسخیر شد» (گروگن، ۲۰۱۳).
مهی