بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تفسیر آیه نور | طاقچه
تصویر جلد کتاب تفسیر آیه نور

بریده‌هایی از کتاب تفسیر آیه نور

امتیاز:
۴.۷از ۱۳ رأی
۴٫۷
(۱۳)
أمیرالمؤمنین علیه السّلام: ”العارِفُ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَأَعتَقَها و نَزَّهَها عَن کُلِّ ما یُبَعِّدُها. “ «عارف آن کسی است که نفس خویش را بشناسد و او را از اسارتِ هوی و بندگیِ شهوات، و از هر چیزی که او را از خداوند دور می‌کند، آزاد نموده و پاک سازد» . غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۳۹
ketab1393
عشق وصول مادّه به مادّه نیست، جسم به جسم نیست، دو روح با هم عشق می‌ورزند.
کاربر ۳۲۵۹۰۷۴
انسان تا به زیارت خدا نرسد و به ذکر خدا نرسد قلب او آرام نمی‌گیرد، و آرامش او منحصر است در ارتباط قلبی او با خدا.
seemorgh
انسان به هر آیه‌ای از آیاتِ خدا توجّه کند، آن آیه خدا را نشان می‌دهد، امّا فرق است بین دیدنِ شخصی که چشمش باز است و کسی که چشمش کور است.
کاربر ۳۲۵۹۰۷۴
تا بُوَد یک ذرّه باقی از وجود کی شود صاف از کَدِر، جام شهود
کاربر ۳۲۵۹۰۷۴
هنگامی انسان خدا را می‌شناسد که انسان، دیگر انسان نباشد، انسان مُدرک وجودِ خود در مقابلِ ذات خدا نباشد؛ اگر یک ذرّه ادراکِ به وجود باشد، آنجا نور پروردگار نیست؛ آنجا[ که انسان، دیگر انسان نباشد ]خداست و این عالم، عالم مخلَصین است که از همه چیز بیرون آمده‌اند، هیچ چیزی در آنها نیست، یعنی وجود دیگر برایشان نیست.
کاربر ۳۲۵۹۰۷۴
بیاییم نگاه به درخت کنیم و از درخت خدا را بشناسیم؟! بیاییم نگاه به باران و برف و سرما و گرما و فصول أربعه و تغییرات و تبدّلات کنیم، و به خدا پی ببریم؟! قبل از پی بردن، خدا هست. اینکه من می‌گویم: باید پِی ببریم، قبل از من، قبل از گفتن، قبل از حرکت زبان، خدا هست؛ تازه ما بیاییم از این حرف پی ببریم بگوییم خدا هست؟! خیلی خدای دور و بعیدی است، آن خدا به دردِ پرستش نمی‌خورد.
reza988y
با دو کعبه در رهِ توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن «انسان اگر رضای دوست را تقویت کرد و هوای خویشتن را از دست داد محبوبِ خدا واقع می‌شود» ”حتّی أُحِبَّه“ «من این بنده را دوست دارم، وقتی که بنده را دوست داشتم، محبوب من واقع می‌شود، خدا می‌گوید: من گوش او هستم که می‌شنود، دیگر او گوش ندارد، گوشِ من است؛ من چشم او هستم که با او می‌بیند؛ من زبان او هستم که با او صحبت می‌کند؛ من دست او هستم که با او عطا می‌کند و می‌گیرد؛ اگر مرا بخواند اجابت می‌کنم، و اگر از من سؤال بخواهد بکند من به او عنایت می‌کنم.»
seemorgh
لا یَعرِفُ شَیءٌ شَیئًا إلّا بِما هُوَ فیهِ مِنهُ
کاربر ۴۱۰۹۳۳۶
حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام در ذیل دعای عرفه، چقدر خوب می‌فرماید: أیَکونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُّهورِ ما لَیسَ لَک حَتَّی یَکونَ هُوَ المُظهِرَ لَک؟! «آیا ای خدا، برای غیر تو یک ظهوری هست که آن ظهور مالِ تو نباشد و آن ظهور تو را نشان بدهد؟!» ابداً. هر ظهوری که هرجا هست مالِ توست؛ پس اوّل تو بودی که آن ظهور را به او دادی؛ پس کجا می‌تواند این ظهور نشان دهندۀ تو باشد، با اینکه تو قبل از این بودی؟! این ظهور مفعول تو است، این ظهور مخلوق تو است، این ظهور معلول تو است، چگونه می‌تواند آن خالق را نشان بدهد در حالتی که تو نوری و این ظهور به واسطۀ نور تو روشن است؟!
falinezh
«تو خیال می‌کنی یک جرم کوچکی هستی؟! یک بدن کوچکی هستی؟! همین؟! در حالتی‌که آن عالم أکبر در تو منطوی شده و خداوند علیّ أعلیٰ در تو قرار داده؛ خدا تو را آیۀ اکبر قرار داده.» آیةُ الأکبر، آیةُ اللهِ الأکبر، اکبر یعنی چه؟ بر وزنِ أفضل، أفعل التّفضیل است، یعنی: بزرگ‌تر؛ بزرگ‌ترین آیۀ پروردگار، انسان است؛ و از این آیه بزرگ‌تر دیگر ما چه داریم؟! هیچ.
seemorgh
بنابراین: خلقتِ آسمان‌ها و خلقت زمین‌ها، و نزول أمر بین آسمان‌ها و زمین‌ها، برای این است که انسان به قدرت مطلقه و علم مطلق پروردگار معرفت پیدا کند. تمام آن خلقت‌ها برای علم و معرفت انسان است؛ پس انسان از آنها بالاتر است که آنها برای انسان و برای معرفت و علم او خلق شدند.
seemorgh
﴿اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾ یعنی: «خدا نور آسمان‌ها و زمین است.» نور چیزی را می‌گویند که فی حدّ نفسه ظاهر باشد و غیر با او ظاهر بشود؛ و چون خدا فی حدّ نفسه بر ذات خود قائم است و ظاهر است، و بقیّۀ موجودات به وجود خدا ظاهرند، بنابراین خدا حقیقتاً نور است.
seemorgh
درجۀ اوّل شباهت «تخلیه» است. تخلیه یعنی انسان از تمام صفات زشت و نقص و توجّه به کثرات که انسان را از عالم نور و عالم اطلاق دور می‌کند، خودش را خالی کند. اوّل ترک معصیت کند، ترک مخالفت رضای محبوب کند. او می‌خواهد برود درِ خانۀ معشوق را بزند! وقتی با او دارد دشمنی می‌کند و مخالف رضای او را انجام می‌دهد‌، این در زدن فایده ندارد! راه اوّل تخلیه است. و لذا در همۀ روایات داریم که با وجود معصیت انسان نمی‌تواند راه طیّ کند؛ اوّل باید ترک معصیت کند و خود را از ناپسندیده‌ها خالی کند.
seemorgh
انسان یک روحی دارد که خیلی بزرگ است و تا به خدا نرسد آرام نمی‌گیرد؛ هر چه به انسان بدهند قابل آرامش نیست و اگر از اوّل به انسان بگویند: آقاجان تو به این مقصد نمی‌رسی، خُب، مردن و زنده بودن انسان علی‌السّویه است دیگر! انسان چرا زنده باشد؟ چقدر انسان روزهای خود را به خوردن و خوابیدن و مانند حیوانات نشخوار کردن و اطفاء شهوت کردن و شب و روز را دیدن، بگذراند؟! چه اندازه برای انسان تکرار مکرّرات بشود؟ و چرا انسان خود را خسته کند؟ آنچه انسان را زنده می‌دارد، همان عشق وصول به این مبدأ است که تمام ناملایمات برای انسان راحت می‌شود!
seemorgh
در انسان یک حسّ دیگری هم هست، که برای همۀ افراد بشر اتّفاق افتاده: در مواقع خلوت و اضطراب و بی‌چارگی که به حال خود می‌آیند، یک خدائی را می‌جویند و پیدا می‌کنند؛ آن جُستن در قوای متخیّله و متفکّره نیست، یک جای دیگر است. و وقتی انسان از آن حس می‌خواهد خدا را پیدا کند و به آن متّصل بشود، یک حال راحتی و سبکی و اطمینان برای او پیدا می‌شود، کأنّه قلب انسان اشراب می‌شود، سیراب می‌شود؛ و تا آن حال برای انسان پیدا نشود، انسان از دگرگونی و اضطراب و تشویش و حضور خاطرات و وساوس، آسوده و راحت نمی‌شود
seemorgh
در سورۀ «شعراء» ملاحظه کنید: در پنج مورد از لسان پنج پیغمبر، خداوند علیّ أعلیٰ بیان می‌کند که آمدند به قومشان گفتند: ﴿فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطیعُونِ﴾ «باید از خدا بپرهیزید و از من اطاعت کنید!» آن‌وقت هر کاری گفتم باید بکنید تا آن حِسّ تو باز بشود! نماز بخوانید، روزه بگیرید، صدقه بدهید، امر به معروف کنید، در مشکلات پافشاری کنید، نهی از منکر بکنید، جهاد بکنید، حجّ انجام بدهید، چه کنید، چه کنید... در شب‌های سرد زمستان باید بروید نماز بخوانید، روزهای گرم تابستان باید روزه بگیرید. راه این است دیگر! راه مجاهده با نفس است برای رضای خدا، تا آن حجابِ وجدان، آن پرده‌ای که روی آن حسّ را گرفته کم کم ضعیف بشود، وقتی ضعیف بشود آن چراغی که خداوند علیّ أعلیٰ در دل قرار داده، نورش ظاهر می‌شود.
seemorgh

حجم

۳۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد