«من هیچوقت بهترین دوست نداشتم. چطوریه؟»
«نمیدونم. فکر کنم میتونی خودت باشی، حالا اون خودت هرچی باشه. بهترین و بدترین جنبهی وجودت. اونا در هر صورت دوسِت دارن. میتونی باهاشون دعوا کنی، ولی حتا وقتی از دستشون عصبانی هستی، میدونی که همچنان دوست باقی میمونی.»
«شاید لازم باشه یکی از اینا بگیرم.»
zahra
احساس میکنم که دارم دوباره به درون خودم کشیده میشوم.
Josee
«ذهن من غیرقابلتوصیفترین ماشینه. همیشه وزوز میکنه، زمزمه میکنه، پرواز میکنه، میچرخه، شیرجه میزنه و بعد تو گِل دفن میشه.
عباس علی یراگدیاد
دنیا همهچیز را در هم میشکند و درنهایت انسانهای قوی در جهانی شکسته باقی میمانند.
ارنست همینگوی
Hhhhhh
اگر فکر میکنید مشکلی هست، آنرا بیان کنید.
شما تنها نیستید.
تقصیر شما نیست.
کمک آن بیرون است.
Marie Rostami
«من میرم بیرون.»
«مواظب باش تئودور.»
«منم دوسِت دارم مامان.»
ریـوان|'
احساس میکنم که نمیتوانم یکبار دیگر آن دوران وحشتناک را پشت سر بگذارم...
Josee
«من ریشه دارم، ولی پرواز میکنم.»
عباس علی یراگدیاد
در ستون آخر بخشی برای مجلههای اینترنتی جدید بینام دارم. روی سه برگهی جداگانهای که با پونز به دیوار چسباندهام نوشته شده است: روشنایی. عشق. زندگی. مطمئن نیستم اینها قرار است در چه دستهای قرار بگیرند، طبقهبندی شوند، مقاله شوند یا فقط کلماتی گوشنوازند.
(:Ne´gar:)
نوشته شده... قبل از اینکه بمیرم. و زیر این حروف درشت سفید، خط بعد از خط، ستون بعد از ستون نوشته شده، قبل از اینکه بمیرم میخواهم---------. جاهای خالی با گچهایی در رنگهای متفاوت پر شده است.
F.s