بریدههایی از کتاب جایی که عاشق بودیم
۴٫۰
(۳۰۰)
«من هیچوقت بهترین دوست نداشتم. چطوریه؟»
«نمیدونم. فکر کنم میتونی خودت باشی، حالا اون خودت هرچی باشه. بهترین و بدترین جنبهی وجودت. اونا در هر صورت دوسِت دارن. میتونی باهاشون دعوا کنی، ولی حتا وقتی از دستشون عصبانی هستی، میدونی که همچنان دوست باقی میمونی.»
«شاید لازم باشه یکی از اینا بگیرم.»
zahra
احساس میکنم که دارم دوباره به درون خودم کشیده میشوم.
Josee
«ذهن من غیرقابلتوصیفترین ماشینه. همیشه وزوز میکنه، زمزمه میکنه، پرواز میکنه، میچرخه، شیرجه میزنه و بعد تو گِل دفن میشه.
عباس علی یراگدیاد
دنیا همهچیز را در هم میشکند و درنهایت انسانهای قوی در جهانی شکسته باقی میمانند.
ارنست همینگوی
Hhhhhh
اگر فکر میکنید مشکلی هست، آنرا بیان کنید.
شما تنها نیستید.
تقصیر شما نیست.
کمک آن بیرون است.
Marie Rostami
«من میرم بیرون.»
«مواظب باش تئودور.»
«منم دوسِت دارم مامان.»
ریـوان|'
احساس میکنم که نمیتوانم یکبار دیگر آن دوران وحشتناک را پشت سر بگذارم...
Josee
«من ریشه دارم، ولی پرواز میکنم.»
عباس علی یراگدیاد
در ستون آخر بخشی برای مجلههای اینترنتی جدید بینام دارم. روی سه برگهی جداگانهای که با پونز به دیوار چسباندهام نوشته شده است: روشنایی. عشق. زندگی. مطمئن نیستم اینها قرار است در چه دستهای قرار بگیرند، طبقهبندی شوند، مقاله شوند یا فقط کلماتی گوشنوازند.
(:Ne´gar:)
نوشته شده... قبل از اینکه بمیرم. و زیر این حروف درشت سفید، خط بعد از خط، ستون بعد از ستون نوشته شده، قبل از اینکه بمیرم میخواهم---------. جاهای خالی با گچهایی در رنگهای متفاوت پر شده است.
F.s
«شبا که همه خوابن بهترین فکرها به ذهنم میرسه. هیچ وقفهای تو کار نیست. هیچ صدایی نیست. احساس اینکه وقتی هیچکس بیدار نیست، بیدار باشم رو دوست دارم.»
Sara.iranne
زندگی را آنقدر خوب میشناسم که بدانم هر چقدر هم که بخواهی، نمیتوانی روی ماندن و ثبات چیزها حساب کنی. نمیتوانی جلوی مُردن انسانها را بگیری. نمیتوانی جلوی رفتن آنها را بگیری. نمیتوانی جلوی رفتن خودت را هم بگیری.
(:Ne´gar:)
«بالاخره به خانه آمدم! این کشور حقیقی من است!
a.m
«وقتی چیزایی مث ستارهها رو در نظر میگیری، مشکلات ما خیلی مهم بهنظر نمیرسن، مگه نه؟»
(:Ne´gar:)
پرواز میکنم. موج میزنم. مانند یک گیاه در رودخانه جریان دارم، به این سمت روان میشوم، به آن سمت روان میشوم، ولی ریشه دارم
عباس علی یراگدیاد
امروز روز خوبی برای مُردنه؟
این سؤالیست که هر روز صبح موقع بیدارشدن از خودم میپرسم.
Pep
یک روز مردی تو را برای کسیکه هستی دوست خواهد داشت. به کم قانع نشو.
Mary gholami
«تو به هر طریقی، هر کسیکه میتوانستی بودی... اگر کسی میتوانست تو را نجات دهد، آن شخص خود تو بودی.»
a.m
او اکسیژن، کربن، هیدروژن، نیتروژن، کلسیم و فسفر است. همان عناصری که در همهی ماست، ولی نمیتوانم به این فکر نکنم که او خیلی بیشتر از اینهاست و عناصری دارد که هیچکس تا به حال حتا اسمشان را نشنیده است. عناصری که باعث میشود او از همه شاخصتر باشد. وقتی به این فکر میکنم که اگر یکی از آن عناصر خراب شود یا بهسادگی از کار بیفتد چه میشود؟ احساس وحشت میکنم. خودم را مجبور میکنم این افکار را کنار بگذارم و آنقدر بر لحظه متمرکز شوم که نتوانم هیچ مولکولی جز وایلت را ببینم.
nilo
سزار پاوز: «آوای رنج آغاز شده است.»
من
تکهتکه
شدهام.
sarar-'
حجم
۵۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۵۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان