بریده‌هایی از کتاب چرا می‌خواهیم شما ثروتمند باشید؟ (دو مرد، یک پیام)

این قول معروف الکساندر گراهام‌بل همیشه در خاطرم هست که می‌گوید: ”همه‌ی فکرتان را روی کاری که انجام می‌دهید، متمرکز کنید. اشعه‌های خورشید تا زمانی که در یک نقطه متمرکز نشوند، چیزی را نمی‌سوزانند. “

همه‌ی ما با قانون طلایی معروف آشنا هستیم؛ البته نه آن قانونی که می‌گوید با دیگران همان‌طور رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. منظور من قانونی است که می‌گوید: ”قوانین را کسی وضع می‌کند که پول بیشتری دارد. “

منتظر نمانید فرصت‌ها به سراغتان بیایند، بلکه خودتان آن‌ها را بیافرینید. همان‌طور که لویی پاستور گفته است: ”فرصت‌ها به‌سراغ ذهن آماده می‌روند. “

همه‌ی بهانه‌هایتان برای کار نکردن را با دلایل و انگیزه‌های مثبت برای کار و تلاش جایگزین کنید. تنها در این صورت راه پیش‌رو را روشن و شفاف خواهید دید.

ثروتمند شدن روالی عادی و منطقی دارد و فقط نیازمند بهره‌مندی از دانش ساده‌ی ریاضی است. سؤالی که این‌جا مطرح می‌شود این است: ”چطور می‌شود این همه تحصیل‌کرده به‌سمت سرمایه‌گذاری در شرکت‌هایی کشیده شوند که به‌جای ریاضی منطقی، معادلات پیچیده و ابهام‌انگیز بر مبادلات مالی آن‌ها حکمفرماست؟ “ سخنی از بافت نقل می‌کنیم که به‌ ظاهر می‌تواند پاسخ این سؤال باشد: ”وال استریت تنها مکانی است که مردم سوار بر خودروهای گران‌قیمت به آن‌جا می‌روند تا درمورد امور مالی با کسانی مشورت کنند که برای رفت‌و‌آمدهای خود از اتوبوس و مترو استفاده می‌کنند! “

همه‌ی ما در زندگی‌مان با لحظات سرنوشت‌ساز روبه‌رو می‌شویم. در چنین موقعیت‌هایی است که شخصیت و خصیصه‌های درونی‌مان را درمی‌یابیم. این موقعیت‌ها از ما انسان‌هایی قهرمان یا ترسو می‌سازند؛ انسان‌هایی راستگو یا فریبکار؛ در چنین نقاطی از زندگی یا پیشرفت می‌کنیم یا دچار ضعف می‌شویم و پس‌رفت می‌کنیم.

به‌قول آلبرت اینشتین «معنی حماقت این است که همیشه کار یکسانی انجام دهیم و هر بار انتظار نتیجه‌ای متفاوت داشته باشیم.»

عامل ریسک در کارآفرینی و تجارت، بی‌معنی است. این ناآگاهی در کسب‌و‌کار است که کارآفرین را با خطر افول و شکست مواجه می‌کند.

زندگی و کار می‌تواند مانند نوعی مبارزه باشد. اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، مطمئن شوید این مبارزه به زحمتش می‌ارزد و دستاوردهای ارزشمندی خواهد داشت. منظورم این است که از مبارزه‌ها و میدان‌های جنگی که دست‌و‌پا زدن در آن‌ها شما را مانند باتلاق در خود فرو‌ می‌برد و دستاوردی برایتان ندارند، هر چه سریع‌تر فاصله بگیرید. انرژی خود را بی‌خود و بی‌جهت تلف نکنید و زندگی ارزشمند خود را به بطالت سپری نکنید.

دانشجوی حقوقی را می‌شناختم که نه‌تنها کتاب‌های اصلی واحدهای درسی‌اش را مطالعه می‌کرد، بلکه نسخه‌های دعوی‌های حقوقی که به متون کلیف معروف است هم جزء مطالعاتش بودند. می‌دانستم او همه‌چیز را خیلی بادقت مطالعه می‌کند. از او پرسیدم: «چه نیازی به این مطالعات نامتعارف داری؟» در پاسخ گفت: «این‌طوری می‌تونم داشته‌های ذهنی خودم‌رو با گفته‌های دیگران مقایسه کنم و بین این دو تا یه‌جور مناظره توی ذهنم راه بندازم. تا پایان این فرآیند ذهنی هم با ابعاد مختلف کار و رشته‌ام آشنایی بیشتری پیدا می‌کنم. “ حالا از این‌که او وکیل معروف، متبحر و برجسته‌ای شده، تعجب نمی‌کنم. او با مسئولیت‌پذیری و وجدان کاری و تلاش بیش‌از‌حد خودش را برای دستیابی به این موفقیت آماده کرده بود. استانداردهای بلندبالایی برای خودتان تعریف کنید. هرگز تلاش‌هایتان را به ”حد کفایت“ محدود نکنید. دنیای امروز، میدان مبارزه و رقابت است و چنان سریع پیشرفت می‌کند که شاید لازم باشد برای دوام آوردن در این میدان رقابت یا حتی ورود به آن، بنیه و استقامت خود را تقویت کنید.