بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در کمال خونسردی | طاقچه
کتاب در کمال خونسردی اثر ترومن کاپوتی

بریده‌هایی از کتاب در کمال خونسردی

انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۴۰ رأی
۳٫۰
(۴۰)
در اکثر مواقع، آدم‌هایی که به‌شکلی وسواسگون خرافه‌پرست‌اند به قضاوقدر هم اعتقاد دارند
امیر
حالِ کسی که دارد زندگی‌اش را بیمه می‌کند بی‌شباهت به حال آن کسی نیست که دارد پای وصیت‌نامه‌اش را امضا می‌کند؛ انسان یاد مرگ و آن دنیا می‌افتد.
امیر
این حرف‌ها توی کت کنیون نمی‌رفت؛ تصور نمی‌کرد روزی ترجیح بدهد یک ساعت از وقتش را، به‌جای سرکردن با تفنگ و اسب و ابزار کار و ماشین‌آلات و حتی کتاب، با دختری سپری کند.
rezai milad
دلیل این خشم نامعقول در مواجهه با دیگرانی که خوشحال یا راضی‌اند، دلیل این تنفر فزاینده از مردم و میل به لطمه‌زدن به آنها چیست؟ باشد، تو فکر می‌کنی آنها احمق‌اند؛ به دیدهٔ تحقیر نگاهشان می‌کنی چون فکر می‌کنی اصول اخلاقی آنها و خوشبختی‌شان مسبب ناکامی و رنجش توست. ولی این احساساتی که همه‌جا با خودت حملشان می‌کنی دشمنان خونی تو هستندـ‌ـ‌ـ‌کم‌کم مثل گلوله از پا درت می‌آورند. شکر خدا که گلوله قربانی‌اش را فقط می‌کشد. ولی این باکتری، اگر در وجود آدم پخش شود، نمی‌کشدش بلکه تأثیرش را که گذاشت از آدم فقط لاشه‌ای تکه‌پاره و مچاله به جا می‌گذارد؛ بله، در وجود همچو آدمی آتش شوروشوق هنوز روشن است، ولی این آتش را هیزم تحقیر و تنفر زنده نگه می‌دارد. شاید حتی در کسب ثروت موفق هم بشود، ولی توفیقی کسب نخواهد کرد، چون با خودش سر جنگ دارد و نمی‌تواند از دستاوردهایش به معنی واقعی کلمه بهره‌مند شود و ازشان لذت ببرد.
امیر
«هر جای دنیا هم که بری نمی‌تونی مردمی خونگرم‌تر یا هوایی پاک‌تر و آبی گواراتر از مال اینجا پیدا کنی»
امیر
فقط چیزهای کوچولو باهات می‌مونن. هرجا بری با خودت می‌بریشون. می‌تونی تو یه جعبهٔ کفش پیش خودت نگهشون داری.
امیر
هوای آن صبح جان می‌داد برای سیب خوردن؛ تابناک‌ترین پرتو خورشید از آسمان پاکیزهٔ بی‌ابر به زمین می‌تابید و باد شرقی صدای خش‌خش آخرین برگ‌های به‌جامانده روی شاخه‌های نارون‌های چینی را درمی‌آورد، بی‌اینکه بِکندشان. پاییزِ غربِ کانزاس مصائب و سختی‌های باقی فصل‌ها را جبران می‌کرد: یعنی بادهای زمستانی تند کلرادو و برفی که موقع نشستن تا کمر می‌رسید و گوسفندها را سقط می‌کرد؛ شلاب‌ها و زمین‌های مه‌گرفتهٔ بهار؛ و تابستانی که در آن حتی کلاغ‌ها پی اندک سایه‌ای می‌گردند و ساقه‌های برنزهٔ گندم که تا چشم کار می‌کند سیخ ایستاده‌اند و می‌درخشند. بالاخره، بعد از سپتامبر، هوا تغییر می‌کند، هوایی خشک و ملایم از راه می‌رسد که گهگاه تا کریسمس هم دوام می‌آورد.
امیر
«هشیار باشید، بیدار باشید، چراکه نمی‌دانید وقتش چه هنگام فرامی‌رسد»
rezai milad

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۸ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۴۵۸ صفحه

قیمت:
۱۶۰,۳۰۰
۱۱۲,۲۱۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد