بریدههایی از کتاب نیمه تاریک وجود
نویسنده:دبی فورد
مترجم:فرناز فرود
ویراستار:ریحانه فرهنگی
انتشارات:انتشارات کلک آزادگان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۳۹ رأی
۳٫۹
(۵۳۹)
تا هنگامی که وجود برخی جنبهها را در خود انکار کنیم، به این افسانه تداوم میبخشیم که سایرین ویژگیهایی دارند که ما نداریم. هنگامی که کسی را تحسین میکنیم، این فرصت پیش میآید که یکی دیگر از جنبههای خود را پیدا کنیم. علاوه بر فرافکنیهای منفی، باید فرافکنیهای مثبتمان را نیز بازپس گیریم. باید آنچه را به دیگران متصل کردهایم، برگیریم و به خودمان وصل کنیم. تا هنگامی که نتوانیم همۀ فرافکنیها را پس بگیریم، امکان ندارد بتوانیم توان کامل خود را ببینیم و تمامیت وجودمان را تجربه کنیم.
Sobhan
بسیاری گمان میکنند که سفید به معنای بیرنگیست، در حالی که سفید تمامی رنگها را در بردارد. سفید از ترکیب همۀ رنگها ایجاد میشود. به همین ترتیب، عشق نیز فقدان احساساتی از قبیل تنفر، خشم، شهوت، حسادت و پنهانکاری نیست، بلکه حاصلجمع تمامی احساسهاست؛ حاصلجمع هر آنچه که هست.»
کاربر ۲۲۰۲۳۱۵
درک عظمت کامل ما، در تصورمان نمیگنجد. اگر همچون من باور داشته باشید که ما نقش همۀ بشریت را در خود داریم
MohamadReza
جهان، بازتابی از خود شماست. اگر خود را از درون دوست بدارید، به خود مهر بورزید و ارج نهید، در زندگی بیرونی نیز همین حالات آشکار خواهند شد.
افسانه
بخشایش، مهمترین گام در راه عشق ورزیدن به خود است. ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلافها و شک و دودلیهای خود را با عشق و مهربانی پذیرا شویم. باید پیشداوریهای سختگیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتکب شدهایم، کنار بیاییم. ما باید بدانیم که ارزشِ بخشیده شدن را داریم. بخشایش، موهبتی الهیست که به ما میآموزد اشتباه کردن، بخشی از انسان بودن است. بخشایش از قلب برمیخیزد، نه از منیت. بخشایش، یک انتخاب است. هر لحظه میتوانیم پیشداوریها و آزردگیهایمان را کنار گذاشته، برگزینیم که خود و دیگران را ببخشیم.
افسانه
خود را حقیر شمردن کمکی به جهان نمیکند. این تفکر که با کوچک کردن خود به سایرین احساس امنیت میدهید، به هیچ وجه خردمندانه نیست. شما به دنیا آمدهاید تا شکوه و جلال خداوندی را که درون شماست، متجلی نمایید. شکوه و جلال فقط در برخی از ما نیست، بلکه در همه وجود دارد. هنگامی که اجازه میدهیم نورمان بدرخشد، ناخودآگاه به سایرین نیز اجازه میدهیم چنین کنند. هنگامی که از ترسهایمان رها شده باشیم، حضور ما خود به خود موجب آزادی دیگران میشود.»
افسانه
ما آنچنان از طرد شدن میترسیم که ارزشمندترین موهبتهای خود را میفروشیم تا مقبول واقع شویم. ما این روش را به عنوان وسیلهای برای بقا آموختهایم و آنقدر به این کار ادامه میدهیم تا دیگر برای خودمان غیرقابل تحمل شویم. در این حالت، وجود این احساساتِ مسموم چنان دردناک میشود که ناگزیر پیوسته در زندگی خود شرایطی ایجاد میکنیم تا به ما یادآوری کنند که بیارزش هستیم و شایستۀ آن نیستیم که رؤیاهایمان را برآورده کنیم
افسانه
ما به دلیل آن که به پیشداوریها و خردهگیریهای خود بیش از اندازه بها دادهایم، نمیتوانیم بعضی از موارد را پذیرا شویم. ما شجاعت اشتباه کردن و مسؤولیتپذیری را نداریم. ما از بینقص نبودن میترسیم و این شجاعت را نداریم که بپذیریم آن حالاتی که در دیگران بسیار بد میدانیم، در واقع همان مواردی هستند که در وجود خودمان بد میدانیم.
افسانه
هنگامی که ویژگیهای منفی را در خود بپذیریم و آنها را جزو وجودمان به شمار آوریم، دیگر نیازی به تأیید نداریم، زیرا میدانیم که هم ارزشمند هستیم و هم بیارزش، هم زشت و هم زیبا، هم تنبل و هم وظیفهشناس. هنگامی که باور داریم فقط میتوانیم این یا آن باشیم، آنگاه نزاع در درونمان ادامه خواهد
افسانه
هنگامی که به زخمهای کهنه میچسبید، مسیر زندگی را با کولهباری سنگین طی میکنید.
منتظر ظهور
نگاهی انداخت و گفت: «تو خیلی هفت خطی!» تکان خوردم، او از کجا فهمیده بود؟! من خودم میدانستم هفتخطم، اما شدیداً میخواستم از این حالت خلاص شوم. بارها تلاش کرده بودم با دلنشین و بخشنده بودن، این ویژگی زشت را جبران کنم. جن بدون هیچ گونه پیشداوری از من پرسید: «چرا از این جنبۀ خودت بدت میآید؟!» احساس حقارت و حماقت به من دست داد. گفتم که از این جنبۀ خودم خجالت میکشم، زیرا با زرنگیهایم فقط موجب درد و رنج خود و دیگران شدهام. جن گفت: «آنچه را که مالک نشوی، مالک تو میشود.»
آن زمان درک کردم که چگونه «زرنگی» مالک من شده است
hanie
هر چیزی که ناراحتتان میکند، عاملی برای رشد و فرصتی برای شماست تا جنبۀ پنهان خود را بازپس گیرید.
افسانه
ما نمیتوانیم تا هنگامی که خود را جای فرد دیگری نگذاشتهایم، در مورد او پیشداوری کنیم.
افسانه
یکایک ما باید بدانیم که با انجام کارهای لازم برای روشن شدن گذشته و پذیرش درد و رنج، هدایای بیهمتایی را کشف میکنیم که همچون طلا در تاریکی نهفته هستند.
M Abedian
برای دستیابی به خرد و رهایی از گذشتۀ خود باید مسؤولیت تمامی رویدادهای زندگیتان را بپذیرید. مسؤولیت پذیرفتن، یعنی آن که بتوانید به خود بگویید: «من این کار را کردم.» بین آنچه دنیا با شما میکند و آنچه خودتان به خودتان میکنید، تفاوت عمدهای وجود دارد.
M Abedian
برخی از ما نه تنها گذشتۀ خود را حمل میکنیم، بلکه گذشتۀ پدر و مادرهایمان را نیز به همراه داریم. درد، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچگاه بر هم نخواهیم زد.
M Abedian
به ما آموختهاند که به دنبال آرزوها رفتن، کار دشواریست، اما متوجه نیستیم که شاید گذران زندگی با این دانسته که در پی آرزوهایمان نیستیم، بسیار دشوارتر باشد. ما بیآرزو شدهایم، در حالی که آرزو کلید بهرهگیری کامل از توان معنویمان است. ما با ناامیدی و سردرگمی تنها ماندهایم. این احساس رفته رفته در ما تشدید میشود و خود را در بدن به صورت بیماری و در روان به صورت خشم نشان میدهد.
M Abedian
ما از خود خشمگین هستیم زیرا پشتکار نداریم، نیروی الهی درونمان را محترم نمیشماریم و به خودمان اجازه نمیدهیم تا خود را آنگونه که حقیقتاً میخواهیم، ابراز کنیم. گمان میکنیم از پدر و مادرمان عصبانی هستیم که در آغاز زندگی، ما را سرکوب کردند، اما در واقع از خود خشمگین هستیم که این روند واپسرانی را تداوم بخشیدیم.
M Abedian
«احساس عشق کامل به رنگ سفید شبیه است. بسیاری گمان میکنند که سفید به معنای بیرنگیست، در حالی که سفید تمامی رنگها را در بردارد. سفید از ترکیب همۀ رنگها ایجاد میشود. به همین ترتیب، عشق نیز فقدان احساساتی از قبیل تنفر، خشم، شهوت، حسادت و پنهانکاری نیست، بلکه حاصلجمع تمامی احساسهاست؛ حاصلجمع هر آنچه که هست.»
افسانه
این جنبه، وجود مقدس شماست. اینک از این وجود باشکوه دعوت کنید تا به طور کامل به آگاهی شما وارد شود. خودتان را مجسم کنید که والاترین توان خود را متجلی کردهاید. حال احساس آرامش میکنید و خاموش، متمرکز و راضی هستید.
اکنون از وجود مقدس خود بخواهید که کنار شما بنشیند. دست او را بگیرید و به چشمانش نگاه کنید. از او بخواهید که این هفته در کنارتان باشد و شما را راهنمایی و محافظت کند. سپس از او بپرسید که برای گشودن قلبتان و رها کردن احساسات کهنه و مسمومی که با خود حمل مینمایید، چه باید بکنید؟ اکنون جنبۀ مقدس خود را در آغوش بگیرید و از او تشکر کنید که به دیدار شما آمده است و قول دهید که دایم در باغتان به دیدار او خواهید رفت.
کاربر ۲۳۹۱۳۵۷
حجم
۳۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۳۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۴۴,۰۰۰
۲۲,۰۰۰۵۰%
تومان