بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوچه پس کوچه های عشق | طاقچه
تصویر جلد کتاب کوچه پس کوچه های عشق

بریده‌هایی از کتاب کوچه پس کوچه های عشق

انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۷ رأی
۴٫۷
(۷)
نام آفاق رعشه‌ای بر وجودم انداخت. متعجب به رابطهٔ بین جواد و آفاق فکر می‌کردم... اما درکش برایم سنگین بود و نتیجه‌ای نمی‌یافتم. بدنم به لرزه و سرم به دَوَران افتاد
مهربان
ز آن آش نذری و آن دانشجوی پزشکی و حالا خواستگاری او از من! نمی‌دانی چه حسی دارم. باور کن برای اولین بار است که دلم می‌خواهد خواستگاری به وصلت بینجامد؛ اما می‌دانم که هیچ موفقیتی، بی‌زحمت نیست. وقتی خبر خواستگاری به آقاجون رسید، همان اول مخالفت کرد و گفت: «نه! یه پزشک هرگز نمی‌تونه با دختر من که متأسفانه مدرسه نرفته، زندگی خوبی داشته باشه. اصلاً خدا هم گفته که زن وشوهر باید هم‌کُفو باشن! برای خودشون هم سخته و برای من سخت‌تر که بعد از مدتی
مهربان
ی به خونه اومد و تو رو با اون وضعیت دید، با صدای بلند گفت: "آسیه ... آسیه..." اما بعدش شک کردم و گفتم اشتباه شنیدم. او نبضت رو گرفت و سرت رو هم بست. داخل بیمارستان هم خیلی بی‌تابی می‌کرد... ولی حالا که این زن می‌گه پسرش بی‌دلیل عاشق شده، مطمئنم او همون پسره است! وقتی مات و مبهوت به او خیره شدم و گفتم: «نه فکر نکنم اون باشه... من کجا و دانشجوی پزشکی کجا؟» پری‌خانم با چشم و ابرویش شکلکی درآورد و گفت: «من که همیشه می‌گم تو مُهرهٔ مار داری!»
مهربان

حجم

۳۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

حجم

۳۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۵۵ صفحه

قیمت:
۴۳,۵۰۱
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد