بریدههایی از کتاب یکی برای خانوادهی مورفی
۴٫۵
(۲۵۲)
میگم: «یه روزی یه زندگی شاد خواهم داشت.» و فقط کلمات نیستن. درونم پولادین شده. شکستناپذیر شدهام. «همیشه اینطور نمیمونه. یه روزی، حتماً زندگیم خوب و خوش میشه. قسم میخورم که زندگی خوبی برای خودم درست کنم.»
علی
فکر میکنم که بعضی وقتها نمیدونی چی میخوای برای اینکه نمیدونی چیز دیگهای هم وجود داره.
علی
امروز، روز "دروغ اول آوریل" و روز تولدمه. شانزده روزه که اینجام. همیشه فکر میکردم خدا با به دنیا آوردن من در چنین روزی قصد داشته چیزی بهم بگه. حالا مطمئنم که میخواسته چیزی بگه.
علی
نمیدونم چرا وقتی همهچیز خرابه، آدمها همیشه میگن سعی کن کمی بخوابی. لابد علتش اینه که وقتی آدم خوابه کاری به کارشون نداره.
z.n
«داشتم فکر میکردم.»
میگم: «به نظر خطرناک مییاد.»
sogand
فکر میکنم که بعضی وقتها نمیدونی چی میخوای برای اینکه نمیدونی چیز دیگهای هم وجود داره.
Afsaneh Habibi
نمیدونم چرا وقتی همهچیز خرابه، آدمها همیشه میگن سعی کن کمی بخوابی. لابد علتش اینه که وقتی آدم خوابه کاری به کارشون نداره.
Afsaneh Habibi
از اینکه دنیا ما رو ناخواسته به جایی هل داده خسته شدهایم.
shamim
«خوبم.» ولی حس واقعیم اینه که پرندهای هستم که بالهاش رو زیر آب به هم میزنه.
shamim
«تو قوی هستی. اونقدر قوی که میتونی این غمی رو که توی دلت هست، مخفی کنی.» نفس بلندی میکشه. «ولی فکر میکنم که دیگه وقتشه اونو رها کنی.»
مریم
«همیشه اینطور نمیمونه. یه روزی، حتماً زندگیم خوب و خوش میشه. قسم میخورم که زندگی خوبی برای خودم درست کنم.»
اشک توی چشمش پر میشه. «درسته کارلی. هیچوقت کمترش رو قبول نکن.»
sama
میدونی، نباید فقط آرزو کنی چیزهایی رو داشته باشی که دیگران دارن.
sama
«همیشه اینطور نمیمونه. یه روزی، حتماً زندگیم خوب و خوش میشه. قسم میخورم که زندگی خوبی برای خودم درست کنم.»
آسمان شب
فکر میکنم که بعضی وقتها نمیدونی چی میخوای برای اینکه نمیدونی چیز دیگهای هم وجود داره.»
آسمان شب
مادرم بارها گفته که من ناامیدکنندهام، البته وقتی که اونطوری که اون میخواد نیستم، یعنی مثل خودش، همیشه هر وقت اینطوری گفته تو خودم جمع شدهام، ولی حالا میدونم که ایراد از اونه.
آترین🍃
«یه روزی یه زندگی شاد خواهم داشت.» و فقط کلمات نیستن. درونم پولادین شده. شکستناپذیر شدهام. «همیشه اینطور نمیمونه. یه روزی، حتماً زندگیم خوب و خوش میشه. قسم میخورم که زندگی خوبی برای خودم درست کنم.»
یک کتاب دوست عاشق
منو به مغازهی آبنبات فروشی آورده و فقط اجازه داده تا اونو بچشم، اونقدر که بقیهی عمرم بدونم چه چیزی رو از دست دادهام
Roya
«سلام کانرز، چه خبر؟!»
میگم: «سقف.»
خانم مورفی میخنده.
Roya
«بعضی وقتها نمیتونی جلو فکر کردنت رو بگیری. حتی اگه نخوای فکر کنی.»
raha
فکر میکنم که بعضی وقتها نمیدونی چی میخوای برای اینکه نمیدونی چیز دیگهای هم وجود داره.»
Melika
حجم
۱۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۱۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان