درد، فراتر از هر چیز، تاثیر است؛ اثر نهایی، آخرین دفاع علیه جنون و مرگ. درد مانند آخرین مبارزهای است که زندگی و توانایی ما به بازیابی خودمان را تصدیق میکند. فرد از فرط درد نخواهد مرد. تا زمانی که درد هست، ما نیز نیروهایی برای مبارزه با آن و ادامه حیات در اختیار داریم.
maryam_z
من از فقدان دیگری درد نمیکشم. من از این رو درد میکشم که نیروی میلم از هیجان ناشی از حساسیت تن زنده او محروم میشود.
El Santo
کسانی که به خاطر فقدان محبوب درد میکشند درد بیرحمانهای را که خواهان آنند تجربه میکنند. آنها خواهان دردند، زیرا دردشان ادای احترام به فرد متوفی و اثبات عشق است.
El Santo
بنا به نظر نازیو، درد در نهایت یک اثر مرزی است: درد اثر «نهایی» است، یعنی آخرین سد محافظ در برابر جنون (ما این را نیز میدانیم که درد آخرین خط دفاعی علیه جنون است)
Mostafa
دلیل درد از دست دادن فرد محبوب نیست بلکه استمرار عشقورزی شدید و بیش از پیش به اوست، حتی با اینکه میدانیم که او به شکل جبرانناپذیری از دست رفته است
El Santo
عشق یک آرزوست و درد شکستگی ناگهانی و غیرمنتظره این آرزو.
El Santo
چون شیون درد را حمل میکند، به درد جان دوباره میبخشد و تولیدش میکند. این فکر به ذهن ما خطور میکند که گویا از رهگذر مادیت شیون ارتباط عمیقی بین شیونکننده و شنونده آن وجود دارد. نزد نازیو، این مادیت، از رابطه انتقالی عمیق بین روانکاو و بیمار حمایت میکند.
El Santo
روانکاو مانند رقاصی عمل میکند که پیش از تلوتلو خوردن شریکش، جلوی سقوط او را میگیرد، بیآنکه توازن را از دست بدهد و کمک میکند تا زوج تعادل خود را دوباره بازیابد»
El Santo
مونتنی در تلاش پاسخ گفتن به این سوال که دلایل او برای چنین عشق بینظیری به دوست بسیار خاص و تازه از دسترفتهاش چه بوده این جمله تکاندهنده و مملو از زیبایی و ملاحظه را نوشته است: «اگر کسی مجبورم کند که بگویم چرا او را دوست میدارم احساس میکنم فقط این جواب را توانم داد که: زیرا این اوست؛ زیرا این منم.» بنابراین عشق راز نفوذناپذیری است که نباید در توجیه آن کوشید بلکه باید صرفا به آن اقرار کرد.
El Santo