بریدههایی از کتاب سفر تنهایی تسوکورو تازاکی بیرنگ
۴٫۶
(۹)
«وقتی اعماق وجود انسان آسیب میبیند، کلمهها نمیتوانند از دهان بیرون آیند».
mj94
احساس میکردم تنها هستم، اما احساس تنهایی نمیکردم.
tooba.bgh
در مقابلش پرتگاهی تاریک و عظیم وجود داشت که مستقیم تا مرکز و هستۀ زمین پایین میرفت. تنها چیزی که میدید، ابری غلیظ از نیستی بود که به دور او میچرخید؛ تنها چیزی که میشنید، صدای سکوت عمیقی بود که بر پردههای گوشهایش فشار میآورد.
mj94
ما میترسیدیم شهری را که در آن بزرگ شده بودیم،ترک کنیم و با دوستان صمیمیمان خداحافظی کنیم. ما نمیتوانستیم جایگاه گرم و نرم خودمان را رها کنیم و برویم. این کار درست مانند بیرون آمدن از رختخوابی گرم، در دل زمستانی سرد، سخت و دشوار بود. آن زمان، به انواع بهانهها متوسل شدیم، اما اکنون میفهمم که چقدر این نظر من صحیح و درست است».
mj94
در همان لحظه بود که سرانجام توانست همه چیز را بپذیرد. تسوکورو تازاکی توانست در اعماق روح و روانش همه چیز را درک کند. قلبها فقط با هماهنگی و هارمونی به یکدیگر وصل و مرتبط نمیشوند، بلکه بهخاطر زخمها و رنجهایشان بهطور عمیق به یکدیگر مربوط میشوند.
mj94
بعضی چیزها در زندگی چنان پیچیده هستند که نمیتوان به هیچ زبانی توضیح داد.
mona
تسوکورو از خود پرسید: چه انتظاری داشتی؟ ظرفی که اصولاً خالی است، دوباره خالی شده است. به چه کسی میتوانی دربارۀ این موضوع شکایت کنی؟ مردم به سوی او میآیند، میفهمند که مردی توخالی و تهی است و بعد او راترک میکنند و میروند. آنچه باقی میماند، تسوکورو تازاکی تنها و توخالی است، یا شاید هم خالیتر از گذشته. آیا همه چیز در همین خلاصه نمیشود؟
mj94
موراکامی که اینک ۶۷ سال دارد در گفتههایش هنوز خود را یک کودک میداند و از خود میپرسد که کیست و چه باید بکند؟ و گهگاه چون پسرکی احساس گمگشتگی میکند.
mj94
تسوکورو هرگز حس حسادت را درک نکرده بود. البته مفهوم آن را میفهمید: احساس شما نسبت به کسی که همان استعداد یا نبوغ یا موقعیتی را دارد که شما آرزوی داشتنش را دارید
mj94
اما نمیخواهم در یک آشپزخانه زندانی باشم و شغلم آشپزی باشد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، از کسی متنفر خواهم شد.
- از کسی متنفر خواهی شد؟
هیدا گفت: «آشپز از پیشخدمت بدش میآید و هر دو از مشتری متنفرند. جملهای از نمایشنامۀ آشپزخانه، نوشتۀ آرنولد وسکر. کسانی که آزادیشان گرفته میشود، همیشه از کسی متنفر میشوند. درست است؟ من نمیخواهم این گونه زندگی کنم.»
mj94
نکتهای منطقی است. نمیتوان به هرکسی چنین پیشنهادی داد. نمیتوان به کنار کسی رفت و در گوشش زمزمه کرد: ببخشید، آیا حاضرید به جای من بمیرید؟ باید در انتخاب فرد مناسب خیلی دقت کنید. اینجا است که کار سخت میشود».
mj94
«تسوکورو تازاکی بیرنگ، من چیزی ندارم که به دیگران بدهم. اگر درست فکر کنی، حتی چیزی ندارم که به خودم بدهم»
mj94
سارا کمی روی میز خم شد و دست کوچک و گرمش را روی دست او گذاشت. تسوکورو از این تماس محبتآمیز خوشحال و سپاسگزار شد، بااینحال احساس میکرد این اتفاقی همزمان است، در مکانی دور و برای شخصی دیگر.
mj94
تو کارهایی را که دوست نداشتی انجام دهی، یا کارهایی را که دوست نداشتی دیگران با تو انجام دهند، شناسایی کردی، تجزیه و تحلیل کردی و از آن برای شروع کسبوکارت استفاده کردی. این نقطۀ شروع بود؟
آکا با حرکت سر پاسخ مثبت داد و گفت: «درست است. فکر کردن دربارۀ کارهایی که دوست نداری انجام دهی یا کارهایی که دوست نداری با تو انجام دهند، کار سختی نیست. دستکم بهسختی فکر کردن دربارۀ کارهایی که دوست داری انجام دهی، نیست. بین حالت منفی و مثبت تفاوت وجود دارد. درواقع، به نوع نگاه و نوع چیزهایی که بر آنها تأکید داری، بستگی دارد».
mj94
هیچ سکوتی بدون گریۀ اندوه وجود ندارد، هیچ بخششی بدون خونریزی وجود ندارد، هیچ پذیرشی بدون عبور از فقدان شدید وجود ندارد. همین چیز است که در ریشۀ هماهنگی واقعی وجود دارد.
mj94
حجم
۲۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۶۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد