بریدههایی از کتاب پنج دالان به دنیای صورتی
۴٫۲
(۲۷۳)
با گلی و اوری مسابقهٔ دو میدهم و... در کمال تعجب، اوری اول میشود!
حس عجیبیه که از یک کتاب شکست بخوری! بعد از مسابقه راه میرویم که یکدفعه چشمم میوفتد به گیاه کوچکی روی زمین، به طرز عجیبی شبیه همان گلی است که کنار غار داشت حرف میزد...
به گیاه زل میزنم که ناگهان متوجه دوتا چشم کوچولو روی برگ گیاه میشوم. گیاه میگوید: چرا به من زل زدی؟
سرم را تکان میدهم: نچ! تو یه گیاهی، نمیتونی حرف بزنی...
- حالا که میبینی دارم حرف میزنم!
از زیادی منطقی بودنِ حرفش، قلبم درد میگیرد...
ساعتم را نگاه میکنم، اوه خدای من! الان اردو تمام شده، احتمالاً مادر و پدرم از نگرانی دیوونه شدند.
به گیاه گفتم: من باید برگردم خونه!
PARNIAN
خیلی به آدما کمک کنم و خیلی تأثیرگذار باشم...
rose2222
همه چیز مانند یک معجزه است!
پروانه ای در باد
همه کنار کشیدن رو بلدن! همه بیخیال شدن و تلاش نکردن رو بلدن! چون راه آسونیه!
ولی اگر واقعاً میخوای دنیا رو تغییر بدی...
اگه واقعاً میخوای خودت رو تغییر بدی...
باید راه سخت رو انتخاب کنی.
راه و رسمش همینه!
این حقیقته زندگیه!
کاربر ۸۱۰۵۰۵۴
هیچکس مرا نمیبیند، هیچکس صدایم را نمیشنود، هیچکس نمیتواند کمکم کند، فقط خودم هستم و خودم، این... بده، خیلی بده...!
Roghi. Rad
همه خوشبختن، فقط باید اینو بفهمن...
محمدرضا
ته دلم دوباره خالی میشود، وای هیچکس مرا نمیبیند، هیچکس صدایم را نمیشنود، هیچکس نمیتواند کمکم کند، فقط خودم هستم و خودم
محمدرضا
«افرادی میتونند به موفقیت برسن که در شکست خوردن حرفهای باشن، مهم اینه که وقتی با شکست و ناکامیها رو به رو شدی، چجوری بلند شی! وقتی هدف و انگیزه داشتی باشی، کل جهان جلوی تو زانو میزنن...»
محمدرضا
در کودکی، عاشق کتابهای داستان بودم!
به خاطر اینکه وقتی آنها را باز میکردم و میخواندم این احساس را داشتم که وارد داستانها و وارد یک ماجراجویی واقعی شدهام!
Zahra
در کودکی، عاشق کتابهای داستان بودم!
به خاطر اینکه وقتی آنها را باز میکردم و میخواندم این احساس را داشتم که وارد داستانها و وارد یک ماجراجویی واقعی شدهام!
Zahra
من امشب آخر شب باید انتخاب کنم که میخوام ادامهٔ زندگیمو از کجا شروع کنم!
Zahra
در کودکی، عاشق کتابهای داستان بودم!
به خاطر اینکه وقتی آنها را باز میکردم و میخواندم این احساس را داشتم که وارد داستانها و وارد یک ماجراجویی واقعی شدهام!
Zahra
بتوانم حرفهایی را که نمیتوانم به زبان بیاورم به دیگران با نوشتههایم بگویم!
چرا که نه؟
کلمات قدرتمند هستند!
Zahra
در کودکی، عاشق کتابهای داستان بودم!
به خاطر اینکه وقتی آنها را باز میکردم و میخواندم این احساس را داشتم که وارد داستانها و وارد یک ماجراجویی واقعی شدهام!
Zahra
مهم نیست که چقدر بلدی محکم ضربه بزنی، مهم اینه که بتونی بعد از هر ضربهای که زندگی بهت میزنه بلند شی و به راهت ادامه بدی! چقدر تحمل کنی و رو به جلو حرکت کنی!
giso04
همه کنار کشیدن رو بلدن! همه بیخیال شدن و تلاش نکردن رو بلدن! چون راه آسونیه!
ولی اگر واقعاً میخوای دنیا رو تغییر بدی...
اگه واقعاً میخوای خودت رو تغییر بدی...
باید راه سخت رو انتخاب کنی.
راه و رسمش همینه!
این حقیقته زندگیه!
Dochar78
گر واقعاً میخوای دنیا رو تغییر بدی...
اگه واقعاً میخوای خودت رو تغییر بدی...
باید راه سخت رو انتخاب کنی.
شفیقی
اون اریکا هنوزم تو درون خودته! فقط باید بیدارش کنی...
mahdi
خوشبختی یعنی بودن کنار کسایی که دوستشون داری و همینطور اینکه خودت احساس خوشبختی کنی. اینکه چقدر از زندگیت راضی هستی با تمام داشته و نداشتههات... آره من خوشبختم...
Mohammad
تقدیم به کسانی که تسلیم نمیشوند...
Mohammad
حجم
۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
حجم
۳۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
قیمت:
رایگان