من آدم باهوشی نیستم، موسیو پوآرو، هیچوقت هم نبودهام، ولی در جایی که احمقهای زیادی دارند مرتکب اشتباه میشوند درست عمل میکنم.
Ati
من به مشورت اعتقاد دارم. حالا میخواهید به شما بگویم که قاتل کیست، آره یا نه؟ یک زن از این جور چیزها خبر دارد، موسیو پوآرو.
Ati
ولی پیش سه نفر است، مادام، که یک زن همیشه باید حقیقت را بگوید. نزد پدر روحانی در کلیسا، نزد آرایشگرش، و نزد یک کارآگاه خصوصی ... البته اگر به او اعتماد کند.
Ati
ــ تابه حال میدانستید، مادام، که آدمهای دوروبرتان چه احساسی دارند؟
لحن صدایش کمی متعجب بود. گفت:
ــ من ... بله فکر کنم میدانم.
ــ ولی من فکر نکنم. به نظرم اصلا نمیدانید. من فکر میکنم درد بزرگ زندگی شما همین است. ولی دردی برای دیگران، نه برای شما.
Ati