بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن! | طاقچه
تصویر جلد کتاب بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!

بریده‌هایی از کتاب بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!

۳٫۶
(۵۲)
نذار ابهت هیچ آدم خبره‌ای تو رو بگیره. اون بهت می‌گه که: «دوست عزیز، من بیست‌ساله که این کارمه!» آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم هم غلط انجام بده.
mr.time
«...عامه‌ی مردم یه نفر رو می‌خوان که از هر خطایی مصون باشه و هیچ‌وقت مرتکب اشتباه نشه.»
mr.time
آدمیزاد دو تا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتی‌که حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین.
mahdi
یادت باشه: توالت رفتن باعث قوت گرفتن دوستی‌ها می‌شه.
mr.time
اگه حروف سیاه و برجسته‌ی روزنامه‌ها رو برمی‌داشتن، چقدر دنیا ساکت‌تر می‌شد!
zhale
از بالا که نیگا کنی، تقریباً این‌طوری به نظر می‌آد که: هیچ‌کس چیزی رو که در اصل لازم داره، نداره. تمام دنیا در حال گشتنه.
Farzad.Ghanouni
هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدم‌کشی مجاز. وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر می‌کنن و دیگه نمی‌دونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چه‌جوری حل کنن، از پشت پستو عروسک میهن‌پرستی رو درمی‌آرن. کفش و کلاهش هم می‌کنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهن‌پرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامت‌طلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همه‌شون می‌گن راهشون راه حقه و پای خداهاشونو می‌کشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچه‌های از دنیا بی‌خبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن
farnaz3000
تا عمر دارم صداش یادم نمی‌ره که رو به خواهرش کرد و هق‌هق‌کنان و اشک‌ریزان آهی کشید و پرسید: «این تخم‌مرغا رو از کی خریدی؟» اونم که از بس گریه کرده بود صداش درنمی‌اومد در جواب گفت: «از پروسترمان. چطور مگه؟ خوب نیست؟»
شلاله
یادت باشه: فقط یه چیزه که به دوستی بیشتر از اینا قوت می‌ده: هیچ‌وقت دوستتو محک نزن! دوست دخترت رو هم همین‌طور! هیچ‌کس رو! گاهی کسی یه عمر مراقب یه خورجین چرمیه که توش فقط پر از سنگای رنگارنگه. ولی اون تمام مدت خیال می‌کنه اون تو پر از جواهره. چنین کسی آدم ثروتمندیه، حتی اگه تو خورجینش فقط سنگای شیشه‌ای باشه. این آدم فقط حق نداره در خورجین رو باز کنه.
Farzad.Ghanouni
آدمیزاد نسبت به هم‌نوع خودش بخیله. برای همینه که قانون رو درآورده. می‌گه اگه من حق ندارم فلان کار رو بکنم، پس بقیه هم نبایست حقش رو داشته باشن.
afsan
هیچ امکانی برای در رفتن از دست فامیل وجود نداره.
نیکو
برای دوست داشتن یه آلمانی بایست اونو درکش کرد. برای درک کردن یه فرانسوی بایست اونو دوستش داشت
mr.time
یکی از مخوف‌ترین عواقب پدیده‌ی بی‌کاری اینه که دیگه از سر مرحمت به آدما کار می‌دن.
khanom mohandes
جنگ در نهایت یعنی آدم‌کشی مجاز.
afsan
آدمای پیر و جوون فکر می‌کنن نژاداشون با هم فرق می‌کنه: پیرا معمولاً یادشون می‌ره که خودشون یه موقعی جوون بودن یا یادشون می‌ره که دیگه پیر شدن. جوونا هم هیچ‌وقت حالیشون نمی‌شه اونا هم بالأخره یه روزی پیر می‌شن.
ندا فهیم
«بعدِ مردن جام خیلی برام خالی می‌شه!»
کاربر ۱۶۲۴۶۵۰
«آخ که چقدر دلم می‌خواست امروز برم تئاتر! حوصله‌ی آدم توی این خونه سر می‌ره!»
نیکو
یادت باشه: فقط یه چیزه که به دوستی بیشتر از اینا قوت می‌ده: هیچ‌وقت دوستتو محک نزن! دوست دخترت رو هم همین‌طور! هیچ‌کس رو! گاهی کسی یه عمر مراقب یه خورجین چرمیه که توش فقط پر از سنگای رنگارنگه. ولی اون تمام مدت خیال می‌کنه اون تو پر از جواهره. چنین کسی آدم ثروتمندیه، حتی اگه تو خورجینش فقط سنگای شیشه‌ای باشه. این آدم فقط حق نداره در خورجین رو باز کنه. خدایا این دوستی رو از ما نگیر! آدم تقریباً باورش می‌شه که تنها نیست.
mr.time
پندی به ناشرم استاد عزیز جناب روولت، نامه‌ی زیر به نظرم از تمام نامه‌های خواننده‌هام قشنگ‌تر اومد. نویسنده‌ی نامه یه شاگرد دبیرستانی از شهر نورنبرگه: «آقای توخولسکی عزیز! اجازه بدین ابتدا بابت آثارتون شخصاً ازتون قدردانی تمام و کمال بکنم، هرچند که می‌دونم تقدیر و تمجید من براتون علی‌السویه‌س. اما یه مطلب دیگه هم دارم که می‌خوام اینجا عنوان کنم: خدا کنه شما هرچه زودتر بمیرین تا بلکه کتاباتون ارزون‌تر شه (مثِ کتابای گوته). کتاب آخرتون باز اون‌قدر گرونه که آدم زورش نمی‌رسه بخره. والسلام!» بفرما! استاد عزیز! جناب روولت! آقایون ناشر عزیز! کتابامونو ارزون‌تر کنین! کتابامونو ارزون‌تر کنین! کتابامونو ارزون‌تر کنین!
Farzad.Ghanouni
«انسان نیک! هیچ نگران نباش! سنگینی مرگ آن‌چنان بر شما فرود می‌آید که... شما تصورتان از مرگ غلط است. مرگ...» ببینم، یکی داره این حرفا رو می‌زنه که خودش تجربه‌ش رو کرده؟ این دموکراسی از همه‌ی دموکراسی‌ها حقیقی‌تره: دموکراسی مرگ رو می‌گم. برتری بسیار زیاد کشیشا هم از همین‌جا نشات می‌گیره: طوری وانمود می‌کنن که انگار همه‌شون تا حالا صد بار مردن! که انگار این خبرا رو از اون‌طرف آوردن! و حالا اومدن بین زنده‌ها رُل سفیر مرگ رو بازی می‌کنن. شاید کار اون‌قدرا هم سخت نشه، یه دکتر کمکم کنه بمیرم. و اصلاً اگه دردم زیاد از حد نباشه، شاید با یه حالت شرم و تواضع لبخندی بزنم و بگم: «لطفا بنده رو ببخشید!... دفعه‌ی اولمه!...»
Farzad.Ghanouni

حجم

۷۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

حجم

۷۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۹۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد