بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هی آدم! | صفحه ۳۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هی آدم!

بریده‌هایی از کتاب هی آدم!

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۱۸)
ز زندگی را با زهر نوشتند...
داریوش
چیزی نگو! دروغ گو کم حافظه است... حرف که میبافی، الفبا آلزایمر میگیرد!...
داریوش
مراقب باش، کوچه‌های اینجا پر از چاله است، گویی گورت را پیش پیش کنده‌اند و آنگاه که از ترس چاله‌ها قدم از قدم بر نمی‌داری، تو خود مرده‌ای!...
داریوش
شاید قاطی شیر آب به خوردمان داده‌اند که هر چه قدر شیر خوردیم بزرگ نشدیم! من از نسلی نیستم که شیر خورد اما بزرگ نشد، من از نسلی هستم که از شیشه‌ی شیرش بیشتر آب خورد!
داریوش
میگویند بزرگ که باشی، ساده میگذری... اما من هر چه قدر شیر خوردم باز هم نتوانستم از بعضی روزها، از بعضی خیابان‌ها، از بعضی خاطرات، از بعضی کلمات، آری! حتی از بعضی کلمات هم نتوانستم ساده بگذرم!
داریوش
خفه‌خان او همیشه به حکومت خان اعتراض داشت... حتی تصمیم گرفت خان را نابود کند اما تنها چیزی که از خان گرفت خفه بود!...
Nina Sonadora
شاید عمیقا خوابیده باشد
helya.B
تو اگر میشنیدی حرف‌هایی که نگفته‌ام! ‌ بی‌گمان تنها نامم برایت آشنا می‌آمد...
نفیس
تا آسمان این شهر محل باریدن نیست... شب که میشود، هرگز زمان خواب دیدن نیست... دیوا‌رهای شهر چرک و غبارگرفته و خاکستری‌اند، انگار صد سال سیاه باران به خود ندیده‌اند... دیوا‌رهای شهرمان کوتاهند، آسمان تا شانه‌های من صد سالِ تنهایی سانتیمتر است... این شهر تاریخ انقضای شیرهایش گذشته است! انگار هیچ وقت نمی‌خواهد بزرگ شود! اینجا فقط صدای کلاغ‌ها به گوش میرسد... گوش‌هایت را نگیر، عادت میکنی!...
helya.B
من از نسلی نیستم که شیر خورد اما بزرگ نشد، من از نسلی هستم که از شیشه‌ی شیرش بیشتر آب خورد!
seti
ای صمیمی‌تر از آنچه می‌پنداری! تو به طول کدامین لحظه تنهاییم با من مهربان بوده‌ای؟ به خیالت نمیدانم!... به گمانت من زبان قاصدک‌ها را نمی‌فهمم... من اما هرگز ناسپاس نبوده‌ام! ای کاش تو لهجه‌ی سکوت را میدانستی...
بهار
میگویند بزرگ که باشی، ساده میگذری... اما من هر چه قدر شیر خوردم باز هم نتوانستم از بعضی روزها، از بعضی خیابان‌ها، از بعضی خاطرات، از بعضی کلمات، آری! حتی از بعضی کلمات هم نتوانستم ساده بگذرم! اصلاً از بعضی‌ها که نگو!...
بهار
و اگر من اینگونه نبودم! شاید صدای هیچ فریادی آهسته‌تر از سکوت‌های من نمیشد...
maryam
اما دروغ چرا؟ زیاد شیر خورده‌ام اما حرف‌هایم را بیشتر...
maryam
برو! بمانی دلم برای خودم تنگ میشود...
maryam
اینجا گناه یکدیگر را به پای دروغ بودن مقدسات مینویسند...
Raana
من هنوز هم گیر داده‌ام به چند ده روز که نمیدانم چند سال زندگیشان کرده‌ام!...
Raana
عوض شدن گاهی چه بی‌اندازه میتواند بی‌رحمانه و سخت باشد... به او میگفتم اصلا ساده نبود، خیلی سخت عوض شدم... حالا خوب یا بدش بماند! اما خوبی‌اش به این است که ساده عوض نشدم...
m
میگویند بزرگ که باشی، ساده میگذری... اما من هر چه قدر شیر خوردم باز هم نتوانستم از بعضی روزها، از بعضی خیابان‌ها، از بعضی خاطرات، از بعضی کلمات، آری! حتی از بعضی کلمات هم نتوانستم ساده بگذرم! اصلاً از بعضی‌ها که نگو!...
m
خواب‌هایم حتی دیدنی نیست
fatemeh

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
رایگان