- طاقچه
- ادبیات
- شعر
- شعر نو
- کتاب هی آدم!
- بریدهها
بریدههایی از کتاب هی آدم!
۴٫۲
(۱۱۸)
پشت سرت را رفیق من آیا دیدهای؟
غرور من به زیر پایت فرش هزار شانه میشود
_SOMEONE_
ای کاش تو لهجهی سکوت را میدانستی...
Setayesh
میگویند بزرگ که باشی، ساده میگذری... اما من هر چه قدر شیر خوردم باز هم نتوانستم از بعضی روزها، از بعضی خیابانها، از بعضی خاطرات، از بعضی کلمات، آری! حتی از بعضی کلمات هم نتوانستم ساده بگذرم!
اصلاً از بعضیها که نگو!...
Setayesh
من هیچ وقت از تاریخ و ریاضیات سر در نیاوردم! اما حالا اگر بپرسید مساحت یک سال را برایتان حساب میکنم...
Setayesh
همیشه میگفت هر وقت یاد بگیری چیزی را جا نگذاری یعنی بزرگ شدهای...
برای همین است که میخواهم یک جفت کفش صورتی پاشنه بلند برای
خودم بخرم، با روبان قرمز موهایم را خرگوشی ببندم، یک گچ سفید یا شاید رنگی
بردارم و تمام راه را لی لی بازی کنم تا به همان باغچهای برسم که شیطنتهایم را جا گذاشتهام...
لیندا
اگر روزی بیخبر بروم، برای هیچ کس غیر منتظره نخواهد بود...
همه میدانند کلی کار نیمه تمام دارم!...
گرههای کفشم را همیشه سفت میبستم، نمیدانستم گره زدن راه را کوتاه
نمیکند! بندهای کفشم را یک جوری محکم میبستم انگار که راهی شدن تنها یک جفت کفش اندازه میخواهد و بس!
نمیدانستم رسیدن جادهی امن میخواهد!
لیندا
بچه جان!
بنویس خواب، بخوان خاب...
بنویس خوان، بخوان خان...
نوشتن قانون دارد!
اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانونها آنطور که نوشته میشوند،
خوانده نمیشوند!!!...
لیندا
ترسم از مجهول شدن نیست، من عادت دارم
یک تساوی در این معادله کم دارم
maryamn75
هی آدم!
یک روز صبح خوب شو!
یک روز صبح بیدار که میشوی، به هر کجا که میروی، خودت را هم بردار و ببر
یک روز صبح آیینه را ببخش و در جیبت بگذار...
با تو ام! با تو که با آیینهها قهری!
چڪاوڪ
اینجا خیلی زود تغییر ذائقه میدهند! عسل هم که باشی در دهانشان
تلخ میشوی!...
بگذار هفت رنگ باشند یا اصلا هفتاد رنگ!
چڪاوڪ
بچه جان!
بنویس خواب، بخوان خاب...
بنویس خوان، بخوان خان...
نوشتن قانون دارد!
اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانونها آنطور که نوشته میشوند،
خوانده نمیشوند!!!...
shadow :)
این جماعت اگر قدر مطلقمان را هم حساب کنند شک ندارم منفی میشود!
موراکامی کوچک
میان هر راهی دستی گمم کرد
آقای پلیس شهر را زندان دومم کرد!...
روژینا
دنیا باید برود تا فصل چیدن شکلاتها و گردوها و موزها و توتفرنگیها...
موراکامی کوچک
اینجا خیلی زود تغییر ذائقه میدهند! عسل هم که باشی در دهانشان
تلخ میشوی!...
golbaf184
تاوان بدی داد!
ابری که به جرم پوشاندن خورشید هر بهار گریست...
golbaf184
مراقب باش، کوچههای اینجا پر از چاله است، گویی گورت را پیش پیش کندهاند و آنگاه که از ترس چالهها قدم از قدم بر نمیداری، تو خود مردهای!... اما در این مردن آرامشی نیست و هیچ فاتحهای هم تو را شاد نمیکند!...
shokoufeh
اعتماد عصای دست نمیشود اگر چشم بسته راه بروی!
هدیهٔ دریا
من اما همیشه به معجزههای کوچک اعتقاد دارم، خودم بارها دیدهام دستی
به خاکستر میخورد، طلا میشود...
ببار ای باران اما بیصدا...
~آلْبا~☘️
آنگاه که دستانم را دراز کردم، اما به جز سایهام چیزی ندیدم، باران گرفت!...
~آلْبا~☘️
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
قیمت:
رایگان