بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هی آدم! | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هی آدم!

بریده‌هایی از کتاب هی آدم!

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۱۸)
اگر نمی‌گذشت! یک سال را میگویم! اگر یک سال نمی‌گذشت، هیچ‌گاه نمی‌فهمیدم یک سال چه قدر طول دارد! اگر نمی‌گذشت و عرض‌های شما را نمی‌شنیدم، هیچ‌گاه نمی‌فهمیدم سکوت چه قدر میتواند تلخ باشد! من هیچ وقت از تاریخ و ریاضیات سر در نیاوردم! اما حالا اگر بپرسید مساحت یک سال را برایتان حساب میکنم...
#Mohad3h#
تاوان بدی داد! ابری که به جرم پوشاندن خورشید هر بهار گریست...
mahsa
او همیشه به حکومت خان اعتراض داشت... حتی تصمیم گرفت خان را نابود کند اما تنها چیزی که از خان گرفت خفه بود!...
Arezuwishi
آنگاه که دستانم را دراز کردم، اما به جز سایه‌ام چیزی ندیدم، باران گرفت!...
Arezuwishi
مردم ندیدید دلم زخمی شد!...
.ً..
به هر چه دل بستم، گره کور نشد!
.ً..
شبیه مرده‌ای که سرگردان مانده است! شبیه زنده‌ای که خیلی وقتست مرده است!...
Friba
تمام جهانم درد میکند...
.
من همانم که خودم نیستم!
.
سر سفره پا نمی‌شوند رفیق من! بنشین! سفره‌ی دلم گرچه جای نشستن نمی‌شود
.
من هیچ وقت از تاریخ و ریاضیات سر در نیاوردم! اما حالا اگر بپرسید مساحت یک سال را برایتان حساب میکنم...
Afsoungar💜
به گمانت من زبان قاصدک‌ها را نمی‌فهمم... من اما هرگز ناسپاس نبوده‌ام! ای کاش تو لهجه‌ی سکوت را میدانستی...
محمدرضا
اگر نمیشد! اگر سبک‌تر نمی‌شدم! هیچ بادی تا هیچ کجای اوج مرا به دوش نمی‌کشید و آسمان همان محل مردگان باقی میماند و زمین برای همیشه به جاذبه‌اش میبالید و از سقوط سیب‌ها میخندید!
nafas.h_97
مردم! این مجهولِ مردود، خودش میل به رفتن دارد مرده در شهر شما مگر شکستن دارد؟
fatemeh
اگر هنوز هم یک قناری در شهر مانده باشد و میدانی؟! دلم روشن است که هست... اما به او بگو، بگو که آواز نخوان ای قناری! کسی باورش نمیشود!... اینجا گناه یکدیگر را به پای دروغ بودن مقدسات مینویسند...
Z.SH
دلم دریاچه‌ی نمک است، شور میزند... شورش را درآورده! دائم شور میزند!...
M:H
اگر دیر کنیم، هر چه قدر هم دور شویم، یک روز، یک جا، با یک حرف، با یک مکث، با یک سکوت، با یک عطر، با یک صدا، با یک رنگ! تمام راه رفته را در یک آن برمیگردیم! و آش همان آش میشود و کاسه همان کاسه... گاهی که حواسمان نیست قسمتی از وجودمان را جا میگذاریم!... و خیلی دیر میفهمیم بعضی شوخی‌ها خنده‌دار نیستند!...
لیندا
گره‌های کفشم را همیشه سفت میبستم، نمی‌دانستم گره زدن راه را کوتاه نمی‌کند! بندهای کفشم را یک جوری محکم میبستم انگار که راهی شدن تنها یک جفت کفش اندازه میخواهد و بس! نمی‌دانستم رسیدن جاده‌ی امن میخواهد!
لیندا
مردم نبودید ببینید جهان (ها) میکرد نقش شما به شیشه القا میکرد شیشه فرو ریخت، دلم زخمی شد مردم ندیدید دلم زخمی شد!...
لیندا
تاوان بدی داد! ابری که به جرم پوشاندن خورشید هر بهار گریست...
_SOMEONE_

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
رایگان