بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیکان سرنوشت ما | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیکان سرنوشت ما

بریده‌هایی از کتاب پیکان سرنوشت ما

نویسنده:مهدی خیامی
انتشارات:نشر نی
امتیاز:
۴.۴از ۸ رأی
۴٫۴
(۸)
هرکس که فکر می‌کند همه‌چیز را دربارهٔ کار خود می‌داند کاملاً در اشتباه است. من هربار که در زندگی در کاری موفق نشدم دلیل آن فکرنکردن به جوانب مسئله و توجه‌نکردن به مشکلات آن کار بوده است. لذا به تمام جوانانی که می‌خواهند وارد کار و تجارت بشوند توصیه می‌کنم ابتدا با دقت دربارهٔ آن کار اطلاعات لازم را به دست بیاورند و تا جایی که می‌توانند در رفع مشکلاتی که ممکن است در میانهٔ راه با آن‌ها روبه‌رو شوند بکوشند و موقعی‌که تصمیم به اجرای کار گرفتند، با قدرت پیگیری‌اش کنند و از هیچ مشکلی نهراسند. اعتمادبه‌نفس در انجام کارها نیز یکی از شرایط مهم موفقیت در زندگی است؛
قنبری
بیش از صد میلیون تومان کالا در آن فروشگاه انبار شده بود. همه‌جا را آتش زده بودند و همه‌چیز با خاک یکسان شده بود. می‌دانستم این کار بازاریان است. بازاریان که ما و صاحبان صنایع را مانع بزرگی در کارها و پیشبرد منافع خود می‌دانستند انقلابیون را تشویق به آتش‌زدن فروشگاه‌ها می‌کردند. به همین دلیل، فروشگاه کوروش میدان ژاله نیز به آتش کشیده شد و بعد از انقلاب هم چادری را که در داخل انبار مرکزی به‌مساحت بیش از دوهزار متر مربع وجود داشت و مملو از لباس‌های دوخت خارج بود به آتش کشیدند.
قنبری
چند روز پس از ارسال نامه‌ام، نصرت‌الله معینیان، رئیس‌دفتر مخصوص، تلفن کرد و گفت شاهنشاه فرمودند من نمی‌خواهم پایه‌های سلطنت خود را روی خون مردم کشورم بنا کنم و صلاح تو هم در این است که برای معالجه به انگلستان بروی.
قنبری
خبر درگذشتش خیلی زود به ایران رسید. کارگران کارخانهٔ ایران‌خودرو (ایران‌ناسیونال) و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس (کوروش) مراسم‌های متعددی به‌تلافی مراسم سادهٔ امریکا به‌یادش برگزار کردند. عده‌ای از کارگران جوان این مؤسسه‌ها که این‌همه تجلیل را نمی‌پسندیدند، به این بهانه که خیامی سرمایه‌داری طاغوتی بوده، تصمیم گرفتند اغتشاش کنند و مراسم یادبود را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران‌ناسیونال با بیان جمله‌ای از یک نویسنده آن‌ها را آرام کرد. او گفت: «هیچ‌کس به مرده حسادت نمی‌کند، به‌خصوص اگر آن مرده مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده و غریبانه به خاک سپرده شده باشد.»
قنبری
زمانی هم که تمام هستی‌ام را مصادره کردند، چندان ناراحت نشدم، چون تمام آن‌چه داشتم متعلق به مردم مملکتم بود و در آن‌زمان هیچ ناراحتی نداشتم و باز هم خدا را شکر می‌کنم که به مویی می‌رسد و پاره نمی‌شود.
قنبری
اکثر کسانی را که در ساخت اتومبیل‌های ایران‌ناسیونال نقش مهمی داشتند از میان کارگران ساختمانی انتخاب می‌کردیم و آن‌ها پس از یکی‌دو سال سرکارگر متخصص و فنی می‌شدند و می‌توانستیم آن‌ها را مهندس تجربی بخوانیم.
قنبری
این بر عهدهٔ جوانان امروزی، چه در داخل و چه در خارج، است که کمر همت بربندند و آن‌چه را ویران شده بازسازی کنند و دنبال هدف را بگیرند. مردم میهن ما استعداد فوق‌العاده‌ای در فراگیری، چه در امور مکانیکی چه هنری یا هر رشتهٔ دیگری، دارند. فقط باید عده‌ای را هرچند نفر در یکی از رشته‌ها آموزش بدهند و رهبری کنند.
قنبری
اما عشق و شور و هدف من از آغاز جوانی ساختن صد درصد کلیهٔ قطعات اتومبیل سواری و اتوبوس و سایر خودروها در ایران بود. کرهٔ جنوبی سال‌ها بعد از ایران‌ناسیونال شروع به تولید سواری کرد. آن‌ها از هر نظر از ما عقب‌تر بودند و اکنون اتومبیل‌های ساخت کره در تمام بازارهای دنیا از جمله کشور خودمان به‌خوبی به فروش می‌رسند.
قنبری
البته این سرمایه‌ای نبود که داشتن آن رضایت خاطرم را فراهم کند یا به آن افتخار کنم، چون قسمتی از آن به‌دلیل گران‌شدن بی‌حساب زمین و ساختمان و تأسیسات به دست آمده بود، گو این‌که معتقد بودم فروشگاه‌های بزرگ ــ آن‌هم نه یک یا دو واحد به‌کلی جدا از هم ــ تنها راه مبارزه با گرانی کالای مورد نیاز مردم است و بر همین اساس کوروش را تأسیس کردم و هیچ چشمداشتی به درآمد از این راه نداشتم.
قنبری
هربار عده‌ای از این دانشجویان را به اتاق صنایع و بازرگانی دعوت می‌کردم و برای رفع مشکلات آن‌ها در ادارات دولتی سعی خود را می‌کردم. ضمناً باید عذر بخواهم از آن عده‌ای که زندگی خوبی در اروپا یا امریکا داشتند و من آن‌ها را به ایران آوردم و به کار گماردم. نمی‌دانستم چند سال بعد کشور دچار انقلاب می‌شود، زیرا ایران را در آن دوران از باثبات‌ترین کشورهای جهان می‌شناختند. این افراد اگر گرفتار شده‌اند حق دارند سرزنشم کنند. از آن‌ها عذرخواهی کنم. در جریان امر باید به آن‌ها ثابت شده باشد که جز خوشبختی‌شان و کمک به مملکت عزیزمان نیت دیگری نداشتم.
قنبری
از اروپا که برگشتیم، هرچه به او مراجعه کردم تا قول‌هایی را که به من داده بود عملی کند، اعتنایی نمی‌کرد. هرگز حرفی را فراموش نمی‌کنم که شبی به من زد: موقعی‌که از این بدقولی او گله می‌کردم، نمی‌دانم چطور شد که شوخی یا جدی گفت داداش، خوابت کردم! هنوز سخنان آن‌شبش آتش به جانم می‌اندازد.
قنبری

حجم

۸۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

حجم

۸۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۶ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۶۹,۶۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد