بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آدم خواران | طاقچه
تصویر جلد کتاب آدم خواران

بریده‌هایی از کتاب آدم خواران

نویسنده:ژان تولی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۳۴ رأی
۴٫۰
(۳۴)
او یک پروسی نبود... او بی‌گناه بود...
Relax
نفسی صرفاً از روی عادت می‌کشید.
Hasti
«هنوز هم در این کشور نسبتاً پیشرفته آدم بی‌سواد داریم. بیشتر آدم‌های عضو انجمن بلد نیستند حتی اسم خودشان را بنویسند. خیر سرشان
کتاب «لحظه های آرامش من»
تنها آرزویش مرگی سریع و راحت بود
Hasti
آلن با تأسف سری تکان داد و به این فکر کرد که مردمان این‌جا، علی‌رغم مشکلات و بی‌پولی، باز هم می‌خندند و مقاومت می‌کنند.
Setaowl
هوا جوری گرم است که احساس می‌کنم درون دهانم آتش دارم! امکان دارد با آب دهانم بتوانم آتش راه بیاندازم.
Setaowl
«هوا جوری گرم است که احساس می‌کنم درون دهانم آتش دارم! امکان دارد با آب دهانم بتوانم آتش راه بیاندازم.»
sara
دکتر کنار جنازه نشست و بعد از بررسی بدنی گفت: «او شش‌ماهه حامله بوده.» الی‌مونده با وحشت گفت: «چی؟ حامله؟!» دکتر گفت: «کنارش روی برف‌ها نوشته دوستت دارم.»
basilreader

حجم

۷۰۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۷۰۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد