بریدههایی از کتاب دل بستگی
۳٫۴
(۱۳)
بیزاریات مجال «خداحافظی» نداد
آهسته گفتمت «به سلامت...»، گریستم
یك رهگذر
عشق را فریاد میزد چشم ما، اما دریغ
بر زبان هرگز نیاوردیم... مغروریم ما
یك رهگذر
با اینکه دلشکسته، ولی ایستادهایم
هرلحظه یاد دوست توان میدهد به ما
یك رهگذر
این جام دل ماست که بند است به مویی
ماییم و غم عشق... چه سنگی! چه سبویی!
حسین
هرلحظه مرگ، چهره نشان میدهد به ما
دنیا مگر پس از تو امان میدهد به ما؟
یك رهگذر
میروی؟ باشد، ولی رسم است هنگام وداع
یکدگر را گرم میگیرند یاران در بغل...
یك رهگذر
اگر غم تو نباشد، هلاک خواهم شد
حیات موج، گرهخورده با پریشانیست...
یك رهگذر
کسی که رفته ز دست تو یوسف است عزیز
بر این زیان گران خون ببار! حق داری
یك رهگذر
دریغ! شادی دنیا چقدر کوتاه است
شکفت تا گل لبخند من، بهار گذشت
یك رهگذر
از تو ای درد جدایی! سخت رنجوریم ما
رنج ما درمان ندارد، زخم ناسوریم ما
یك رهگذر
تبسمی و سلامی؛ گذشت زود از من
چقدر ساده دل سخت را ربود از من
به روی آینۀ جانم از غم دنیا
غبار مختصری داشتم، زدود از من
یك رهگذر
بهجز خیالِ وصالش چه بود قسمت ما؟
شدیم یک نفر از خیل دوستدارانش
یك رهگذر
برای چیست که از رفتن تو دلنگرانم؟
مگر چقدر قرار است بیتو زنده بمانم
یك رهگذر
ما کشتگان عاقبتاندیشی خودیم
عمر من و تو با غم فردا گذشته است
masoome
ز غربتم چه بگویم که در سراسر عمرم
کسی نبوده که او را رفیق خویش بخوانم
masoome
چون شمع گریه کردم و در خود گداختم
ای دوست! با تو سوختم و با تو ساختم
افسون عشق بود که از قلب سنگ تو
یک عمر در خیال خود آیینه ساختم
گفتی که تیرهروزی عاشق مقدر است
آن شب که تار زلف تو را مینواختم
گویی قمارخانۀ هیچ است روزگار
هربار شادمان شدم از برد، باختم
هرچند دست عشق به من زخمها زدهست
شکرخدا که دشمن خود را شناختم
کاربر ۵۱۶۱۰۷۲
رفته از یادت که چندین کشته داری؛ کاشکی
در حیاط خانهات سنگ مزاری داشتیم
یك رهگذر
ناگاه دل بریدنت ای جان عجیب نیست
دنیای ما ز حادثۀ ناگهان پر است
یك رهگذر
شکرخدا که مهر تو افتاد در دلم
این یوسف عزیز به کنعان من رسید
یك رهگذر
در او نشانی از غم دوری نیافتم
سخت است گرچه گفتنش، انگار شاد بود...
یك رهگذر
حجم
۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان