مجموعهداران از کتابهایی حرف میزنند که تازه به دست آوردهاند، یا کتابهایی که دستشان به آنها نرسیده است، یا آنهایی که دیگران از دستشان قاپیدهاند، و از این نظر به مردانی خودبین که عشقهایشان را به یاد میآورند، شباهتی بسیار پیدا میکنند.
شراره
«بصری است، به شکل و شمایلشان مربوط میشود، وقتی همهشان در قفسه کنار هم مینشینند.»
شراره
پنج نمونه از سارقان کتاب: دزدیشیفتگان که بیاختیار دست به دزدی میزنند؛ دزدهایی که در پی کسب منفعت مادیاند؛ دزدهایی که هنگام خشم به دزدی رو میآورند؛ و دزدهایی که به خاطر کاربرد شخصی مرتکب این عمل میشوند.
شراره
علاقهٔ بشر به کتابهای نایاب و نیز میل پایانناپذیرش برای به چنگ آوردن آنها بیستوپنج قرن ادامه داشته است.
شراره
آن حالت نیمهرؤیاییِ غرق شدن در عالم کتاب آنقدر برایم ارزش داشت که در روز فقط تعدادی مشخص از صفحههای کتاب را میخواندم تا پایان محتوم آن را به تعویق بیندازم و از آن جهان بیرون نیایم. هنوز همین کار را میکنم. البته با عقل جور درنمیآید چون لذت آن جهان در واقع تمامشدنی نیست. آدم میتواند مرتب از صفحهٔ اول شروع کند و همهچیز را به یاد بیاورد.
شراره
عادتم است که بوی کتابی قدیمی را به دورهٔ نگارشش نسبت بدهم، تو گویی رایحهاش یکراست از دل محیط شکلگیری داستان بیرون زده باشد.
شراره
از صفحههایش هنگام ورق زدن صدای پِرپِری خفه برمیخاست که بیشباهت به صدای پرچمی در بعدازظهری بادخیز نبود. با تورق آن صفحهها بویی خشک و چوبمانند به مشام میرسید: ترکیبی از بوی آب انگور و طعمی شیرین که مرا به یاد کتابهای قدیمی پدربزرگ و مادربزرگ میانداخت.
شراره