گیجی خطرناک است و آدم را آسیبپذیر میکند.
Saba
پلاک گردنبندم را در مشت میگیرم که تصویر کریستوفر قدیس رویش است. مامان برای هر کدام از ما، یکی خرید تا همیشه محفوظ بمانیم؛ اگرچه این وظیفه خودش بود که از ما محافظت کند، نه یک قدیس فلزی کوچک.
Faranak_naseri_
حوصله نداشتم بیرون بروم. دلم میخواست همین جا بمانم و از چشم دنیا قایم شوم.
Saba
انگار فقر آلودهاش خواهد کرد.
Saba
خانواده از همه چیز مهمتره.»
AS4438
همیشه پای مردهای زیبا و مهربانی وسط است که در ظاهر بیآزارند.
Faranak_naseri_
من فرانسوی بلد نیستم. تازه، زن هم هستم. برای همین انگار وجود خارجی ندارم.
Saba
توی حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالاره...»
AS4438
خیلی سریع به اوج رسید؛ اینطوری سقوطش سنگینتر خواهد بود.
غَزال_ک
بهعلاوه به او فهماندم در آن شرایط، کار دیگری از دستش برنمیآمد. همانطور که جان یک نفر را گرفت، دیگری را نجات داد. او هم از سر عشق آن کار را کرد. نگفتم شاید من هم همان مسیر را انتخاب میکردم. نگفتم برای مدت کوتاهی، آن مرد همه چیزِ من هم بود. ولی فکر کنم از رابطهمان خبر دارد. اگرچه مطمئن نیستم بتوان اسم آن چند هفته سرشار از خودخواهی، بیملاحظگی و جنون را رابطه گذاشت.
آلی