مهم نیست اهل کجایی یا قبلاً چه بلایی سرت اومده. فقط به این فکر کن که کی هستی و با فرصتهایی که زندگی پیش پات میذاره، چیکار میکنی.»
آلی
حس میکنم داخل بدنم گیر افتادهام. دلم میخواهد چنگ بکشم و خودم را خلاص کنم.
غَزال_ک
آدم نمیتواند خانوادهاش را انتخاب کند. در هر حال فقط آنها را دارم.
آلی
«میشه یه چیزی بهت بگم؟ سالها توی این شغل بودم و یه چیزهایی یاد گرفتهام.»
«چی؟»
«معمولاً وقتی توی مسیر درست قدم میذاری، همه بهت میگن دست از جستوجو بردار.»
آلی
وضعیت ما از یتیمها بدتره. چون باباهامون ما رو نمیخوان. اونها زندهان، ولی ما رو نمیخوان.
Saba
در فرانسوی چنین اصطلاحی داریم: اِتغ بیان دان سَپو. یعنی با خودت راحت باش. من معمولاً چنین حسی ندارم.
روژین
آن لحظه عاشقش شدم. فکر میکردم قبلاً عشق را تجربه کردهام، ولی به نتیجه نرسیدهام. حالا میدانستم تمام تجربههای قبلی سوءتفاهم بودند. متوجه شدم. تمام این سالها منتظر بن بودم.
Faranak_naseri_
آدم نمیتواند خانوادهاش را انتخاب کند
SARA
وقتی زغال یا قلممو در دست میگیرم، حس میکنم کامل شدهام و میتونم درستوحسابی حرف بزنم.
Saba
انگار یک نفر سعی کرده وجودش را از صفحه روزگار پاک کند.
Saba