بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفر

بریده‌هایی از کتاب سفر

نویسنده:جیمز نوربری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۵۰ رأی
۴٫۲
(۳۵۰)
پاندای بزرگ گفت: «تغییر، حتی اگه ندونی نتیجه‌ش چی می‌شه، بهتر از حرکت نکردنه.»
سورنا
پاندای بزرگ گفت: «مشکل‌ها نباید مانع ما بشن. روش طبیعت اینه که با مشکل‌ها به ما می‌فهمونه باید یه مسیر دیگه رو امتحان کنیم.»
سورنا
دهای کوچک گفت: «انگار هرچی بیشتر مشتم رو باز می‌کنم، دنیا چیزهای بیشتری توش می‌ذاره.» «من متوجه شدم همیشه یه موقعیت نیست که باعث ناراحتی من می‌شه، بلکه دید من به اون موقعیته که باعث ناراحتیم می‌شه.
شیوا
اژدهای کوچک پرسید: «ولی اگه من یه جایی باشم که نخوام چی؟» پاندای بزرگ گفت: «چنین چیزی هم پیش می‌آد و البته ما می‌تونیم سعی کنیم شرایطمون رو تغییر بدیم و بهترش کنیم، ولی بعضی وقت‌ها، مثل الان، نمی‌تونیم تغییری ایجاد کنیم و باید سعی کنیم شرایط رو همون‌طوری که هست بپذیریم. این پذیرش آرامش بزرگی به همراه داره.»
مجتبی
پاندای بزرگ گفت: «این کلک یه‌کم شبیه ماست. جایی که بوده نباید تعیین‌کنندهٔ جایی باشه که می‌ره.»
مجتبی
اژدهای کوچک گفت: «ولی تو انگار همیشه جواب‌ها رو می‌دونی.» پاندای بزرگ لبخندی گشاده زد و گفت: «خب، من تا حالا خیلی بیشتر از تو اشتباه کردم.»
Márma
شاید با این تفکر تسلی‌خاطر پیدا کنید که تغییر، هرچند کمی ترسناک، امکان‌پذیر است و با صبر و حوصله می‌تواند به چیزهای بهتر منجر شود.
tabasom
اغلب خودم را چنان غرق در روند بیان سفر عاطفی شخصیت‌ها می‌یافتم که احساسات خودم شروع کرد به بازتاب احساسات اژدهای کوچک و گاهی اوقات حتی پاندای بزرگ. شاید دلیلش این است که داستان آن‌ها از بسیاری جهات بازگویی داستان خودم است.
tabasom
اژدهای کوچک گفت: «حس می‌کنم یه‌کم شبیه این فنجون هستم. دوران سختی رو گذروندم و حس می‌کنم آسیب دیدم.» او فنجانش را سمت ماه گرفت و گفت: «ولی خب، نور از همین ترک‌های کوچیک رد می‌شه.»
Márma
اژدهای کوچک گفت: «ولی تو انگار همیشه جواب‌ها رو می‌دونی.» پاندای بزرگ لبخندی گشاده زد و گفت: «خب، من تا حالا خیلی بیشتر از تو اشتباه کردم.»
Márma
«همهٔ ما درونمون خرد داریم دوست کوچیک من، اما خرد یه ندای خیلی آروم و ملایمه، بنابراین شاید برای شنیدنش باید خیلی خاموش باشی.»
Márma
هرچی کمتر سعی کنم دنیا رو کنترل کنم، آزادترم تا پیش‌رفتنش رو با تمام شگفتی‌های رام‌نشدنیش تماشا کنم.»
Márma
«من متوجه شدم همیشه یه موقعیت نیست که باعث ناراحتی من می‌شه، بلکه دید من به اون موقعیته که باعث ناراحتیم می‌شه.
Márma
اژدهای کوچک گفت: «انگار هرچی بیشتر مشتم رو باز می‌کنم، دنیا چیزهای بیشتری توش می‌ذاره.»
Márma
گفت: «ازت ممنونم.» پاندای بزرگ پرسید: «برای چی؟» «من بارها اشتباه کردم و هر بار تو کنارم بودی. هیچ‌وقت قضاوتم نکردی، ترکم نکردی، سرزنشم نکردی. امیدوارم این بار درست متوجه شده باشم.»
tabasom
«حس می‌کنم یه‌کم شبیه این فنجون هستم. دوران سختی رو گذروندم و حس می‌کنم آسیب دیدم.» او فنجانش را سمت ماه گرفت و گفت: «ولی خب، نور از همین ترک‌های کوچیک رد می‌شه.»
tabasom
«فکر نکنم دنیا هیچ‌وقت درست اون‌طوری بشه که من می‌خوام؛ بعضی چیزها رو هم هیچ‌وقت نمی‌تونم تغییر بدم. ولی فکر کنم شاید تغییر کردم؛ طوری که چیزهایی رو که قبلاً نمی‌تونستم بپذیرم کم‌کم دارم باهاشون کنار می‌آم.»
tabasom
پاندای بزرگ گفت: «می‌دونم که درکش الان سخته، ولی جهان هستی ما رو دقیقاً همون جایی قرار داده که باید باشیم.»
Márma
پاندای بزرگ گفت: «جالبه که وقتی با دید تازه به چیزهای ساده نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که می‌تونن بیشترین شادی رو به ارمغان بیارن.»
Márma
اژدهای کوچک پرسید: «ولی اگه من یه جایی باشم که نخوام چی؟» پاندای بزرگ گفت: «چنین چیزی هم پیش می‌آد و البته ما می‌تونیم سعی کنیم شرایطمون رو تغییر بدیم و بهترش کنیم، ولی بعضی وقت‌ها، مثل الان، نمی‌تونیم تغییری ایجاد کنیم و باید سعی کنیم شرایط رو همون‌طوری که هست بپذیریم. این پذیرش آرامش بزرگی به همراه داره.»
Márma

حجم

۸٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۸٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰
۷۰%
تومان