بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر | صفحه ۳۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سفر

بریده‌هایی از کتاب سفر

نویسنده:جیمز نوربری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۵۰ رأی
۴٫۲
(۳۵۰)
فقط اعتماد دارم که زندگی ما رو به جایی که باید باشیم می‌رسونه.
Márma
«هیچی تحت کنترل ما نیست، کوچولو... واقعاً نیست.
Márma
حتی سهمگین‌ترین طوفان هم می‌گذرد... صبح طوفان تمام شده بود.
Márma
پاندای بزرگ گفت: «این کلک یه‌کم شبیه ماست. جایی که بوده نباید تعیین‌کنندهٔ جایی باشه که می‌ره.» اژدهای کوچک گفت: «خب، گذشته هم مهمه.» پاندای بزرگ گفت: «درست می‌گی، گذشته مثل داستانیه که به ما می‌گه چطوری به جای الانمون رسیدیم، ولی تو می‌تونی همین الان هم دست‌به‌کار بشی و یه داستان جدید بنویسی.»
Márma
تغییر بزرگ تلاش زیاد می‌خواهد.
Márma
پاندای بزرگ گفت: «ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم. ترس مانع مردن نمی‌شه، ولی می‌تونه مانع زندگی‌کردن بشه.»
Márma
«تغییر، حتی اگه ندونی نتیجه‌ش چی می‌شه، بهتر از حرکت نکردنه.»
Márma
پاندای بزرگ گفت: «مشکل‌ها نباید مانع ما بشن. روش طبیعت اینه که با مشکل‌ها به ما می‌فهمونه باید یه مسیر دیگه رو امتحان کنیم.»
Márma
پرسید: «پاندای بزرگ، جهان هستی چیه؟» پاندای بزرگ گفت: «می‌خوام فکر کنم که دوست ماست؛ اگه بذاریم که باشه.»
tabasom
پاندای بزرگ گفت: «ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم. ترس مانع مردن نمی‌شه، ولی می‌تونه مانع زندگی‌کردن بشه.»
zahra cheraghi
او کم‌کم احساس کرد پوچی درونش مانند فنجانی است که در انتظار پرشدن است؛ پرشدن از تمام شگفتی‌های جهان. البته که درد هم بود، اما زیباییِ خیلی زیادی هم بود.
tabasom
«اصلاً فکرش رو هم نمی‌کردم که به‌خاطر آب و غذا این قدر شکر کنم.» پاندای بزرگ گفت: «جالبه که وقتی با دید تازه به چیزهای ساده نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که می‌تونن بیشترین شادی رو به ارمغان بیارن.»
tabasom
فقط اعتماد دارم که زندگی ما رو به جایی که باید باشیم می‌رسونه.» اژدهای کوچک پرسید: «ولی اگه من یه جایی باشم که نخوام چی؟» پاندای بزرگ گفت: «چنین چیزی هم پیش می‌آد و البته ما می‌تونیم سعی کنیم شرایطمون رو تغییر بدیم و بهترش کنیم، ولی بعضی وقت‌ها، مثل الان، نمی‌تونیم تغییری ایجاد کنیم و باید سعی کنیم شرایط رو همون‌طوری که هست بپذیریم. این پذیرش آرامش بزرگی به همراه داره.»
tabasom
اژدهای کوچک پرسید: «تو از طوفان نمی‌ترسی؟» پاندای بزرگ گفت: «شاید یه وقتی می‌ترسیدم، ولی از همه‌شون جون سالم به در بردم و یاد گرفتم که نیازی به ترسیدن ندارم.»
tabasom
گذشته مثل داستانیه که به ما می‌گه چطوری به جای الانمون رسیدیم، ولی تو می‌تونی همین الان هم دست‌به‌کار بشی و یه داستان جدید بنویسی.
tabasom
پاندای بزرگ گفت: «تغییر، حتی اگه ندونی نتیجه‌ش چی می‌شه، بهتر از حرکت نکردنه.» «ذهن یه جورایی خیلی شبیه باغه؛ نیاز به مراقبت و توجه داره، زحمت داره. اگه به حال خودش رها بشه، خیلی زود پر از علف هرز می‌شه، و جایی که علف هرز زیاد باشه گُل‌ها نمی‌تونن رشد کنن.»
fafa
پاندای بزرگ گفت: «تا زمانی که زنده‌ایم، همچنان اشتباه می‌کنیم و درنهایت گم می‌شیم؛ این ماهیت تمام چیزهاست. ولی تا وقتی که هر دو هستیم، همچنان به هم کمک می‌کنیم و راهمون رو پیدا می‌کنیم.»
Ilomilo
سر خرس بزرگ را نوازش کرد و گفت: «ازت ممنونم.» پاندای بزرگ پرسید: «برای چی؟» «من بارها اشتباه کردم و هر بار تو کنارم بودی. هیچ‌وقت قضاوتم نکردی، ترکم نکردی، سرزنشم نکردی.
Ilomilo
اژدهای کوچک گفت: «ولی تو انگار همیشه جواب‌ها رو می‌دونی.» پاندای بزرگ لبخندی گشاده زد و گفت: «خب، من تا حالا خیلی بیشتر از تو اشتباه کردم.»
Ilomilo
پرسید: «پاندای بزرگ، جهان هستی چیه؟» پاندای بزرگ گفت: «می‌خوام فکر کنم که دوست ماست؛ اگه بذاریم که باشه.»
Call_Me_Mahi

حجم

۸٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۸٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰
۷۰%
تومان