بریدههایی از کتاب سفر
۴٫۲
(۳۵۰)
هرچی کمتر سعی کنم دنیا رو کنترل کنم، آزادترم تا پیشرفتنش رو با تمام شگفتیهای رامنشدنیش تماشا کنم.»
هدیهٔ دریا
«هیچی تحت کنترل ما نیست، کوچولو... واقعاً نیست.
فقط اعتماد دارم که زندگی ما رو به جایی که باید باشیم میرسونه.»
هدیهٔ دریا
گذشته مثل داستانیه که به ما میگه چطوری به جای الانمون رسیدیم، ولی تو میتونی همین الان هم دستبهکار بشی و یه داستان جدید بنویسی.»
هدیهٔ دریا
«ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم.
ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه.»
هدیهٔ دریا
دارم یاد میگیرم که بیشتر مسائل رو بپذیرم.»
اژدهای کوچک گفت: «انگار هرچی بیشتر مشتم رو باز میکنم، دنیا چیزهای بیشتری توش میذاره.»
«من متوجه شدم همیشه یه موقعیت نیست که باعث ناراحتی من میشه، بلکه دید من به اون موقعیته که باعث ناراحتیم میشه.
شکوفه صبح
اژدهای کوچک گفت: «اگه یه زمان به کمک احتیاج داشتی، من بهت کمک میکنم.»
پاندای بزرگ در جوابش گفت: «تو هر روز بهم کمک میکنی؛
همین که خودت باشی کافیه.»
شکوفه صبح
«فکر نکنم دنیا هیچوقت درست اونطوری بشه که من میخوام؛ بعضی چیزها رو هم هیچوقت نمیتونم تغییر بدم. ولی فکر کنم شاید تغییر کردم؛ طوری که چیزهایی رو که قبلاً نمیتونستم بپذیرم کمکم دارم باهاشون کنار میآم.»
Calix
من متوجه شدم همیشه یه موقعیت نیست که باعث ناراحتی من میشه، بلکه دید من به اون موقعیته که باعث ناراحتیم میشه.
Calix
گذشته مثل داستانیه که به ما میگه چطوری به جای الانمون رسیدیم، ولی تو میتونی همین الان هم دستبهکار بشی و یه داستان جدید بنویسی.
Calix
«ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم.
ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه.»
Calix
«و اگه خودت رو فراموش کردی، فقط به ستارههای آسمون نگاه کن.
یا به صدای شاخههای درخت کاج گوش کن که با نسیم غروب تکون میخورن.
اونها دارن همون کاری رو میکنن که طبیعت توی همین لحظه براشون در نظر گرفته.»
Calix
«افکارمون میتونن ما رو از خودمون دور کنن. کوچولو که بودی، احتمالاً تمام حواست به کار جمعکردن چوب بوده.
وقتی تمرکزت روی یه چیز باشه، معمولاً دیگه ذهنت اینور و اونور نمیره و این یه جور احساس سکون درونی به وجود میآره که باعث حس خوشی و آرامش میشه.»
Calix
«تغییر، حتی اگه ندونی نتیجهش چی میشه، بهتر از حرکت نکردنه.»
Calix
«همهٔ ما درونمون خرد داریم دوست کوچیک من، اما خرد یه ندای خیلی آروم و ملایمه، بنابراین شاید برای شنیدنش باید خیلی خاموش باشی.»
nima
فکر نکنم دنیا هیچوقت درست اونطوری بشه که من میخوام؛ بعضی چیزها رو هم هیچوقت نمیتونم تغییر بدم. ولی فکر کنم شاید تغییر کردم؛ طوری که چیزهایی رو که قبلاً نمیتونستم بپذیرم کمکم دارم باهاشون کنار میآم.
nataliansic
همهٔ ما درونمون خرد داریم دوست کوچیک من، اما خرد یه ندای خیلی آروم و ملایمه، بنابراین شاید برای شنیدنش باید خیلی خاموش باشی.
nataliansic
اژدهای کوچک با اینکه چیزهای زیادی آموخته بود نمیتوانست جلوی ذهنش را بگیرد که گهگاه برنگردد، بهسمت چیزهایی که دیگر هرگز نمیدیدشان.
nataliansic
هنوز بهخاطر از دست دادن دوستهام، خونهم و البته وسایل چایم یهکم ناراحتم، ولی فکر کنم شاید دارم یاد میگیرم که بیشتر مسائل رو بپذیرم.
nataliansic
مسیر حرکت آب رو دور اون تختهسنگ میبینی؟
توی مسیر مانع هست ولی آب دور اون مانع جاریه و از خوشایندترین مسیر سمت مقصد میره.
ما هم میتونیم مثل این آب باشیم.
nataliansic
بعضی وقتها، مثل الان، نمیتونیم تغییری ایجاد کنیم و باید سعی کنیم شرایط رو همونطوری که هست بپذیریم.
این پذیرش آرامش بزرگی به همراه داره.
nataliansic
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰۷۰%
تومان